چکیده:
در اینکه آیا نفوس ناطقه بشری نوع واحد هستند یا انواع مختلف؟نظریات متفاوتی از طرف فیلسوفان و متکلمان اسلامی مطرح شده است.مشائیان براین باورند که نفوس انسانها نوع واحد بوده و تماثل و تساوی ماهوی باهم دارند و اختلاف آن ها مربوط به عوارض خارج از ذات می باشد.ایشان بر این باور است که نفوس دیگر حیوانات مادی و جسمانی است ولی نفوس ناطقه بشری جواهری مجرد از ماده بوده و همگی آنها در تمام ماهیت و حقیقت باهم برابرند و اختلافی هم از نظر ذکاوت و بلاهت و اخلاق فاضله و مذمومه در آنها است که به جهت اختلافی است که در مزاج بدنی آنها وجود دارد. آن کس که مزاج صفراوی دارد خوشحالی و حسن اخلاق بر او غالب و کسی که مزاج بلغمی دارد آثار و اخلاق او شبیه کسی است که گرفتار سوداء شده است. پژوهش حاضر در صدد آنست که ادلّه مشائیان را به تفصیل ذکر نموده و سپس آنها را مورد نقد و ارزیابی قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
پرسش و پاسخ نتیجه استدلال این شد که تمایز و تشخص نفوس به عوارض مشخصه خارج از ذات است و چون این عوارض ذاتی نفوس نیستند، لذا قابل زوال اند، زیرا براساس قاعده «کل عرضی یزول» حال سؤال این است که بعد از مفارقت نفس از بدن این اعراض زایل می شوند زیرا مربوط به این دنیا هستند و با زوال آنها و تمایز و تشخص هم زوال می پذیرد پس چه چیزی باعث تشخص و تمایز نفوس در آخرت می شود؟ خودبوعلی سینا این شبهه را به طریقی دیگراین گونه مطرح می کند: «ولکن لقائل ان یقول: إن هذه الشبهة تلزمکم فی النفوس إذا فارقت الابدان؛ فإنها إما أن تفسد و لا تقولونبه و إما إن تتحد و هو عین ماشنعتم به، و اما ان تبقی متکثرة و هی عندکم مفارقة للمواد فکیف تکون متکثرة؟»(- ابن سینا، ص 308)بدین معنی که کثرت و تعدد نفوس در ابتدای خلقت و حدوث آنها، اگر بواسطه تکثرماده –ابدان- بوده باشد، پس از مفارقت از ابدان چگونه خواهد بود، با اینکه آنها را مجرد میدانید و به قطع علاقه از ابدان باقی و برقرار؟ و اگر متحد به یک واحدعددی باشند این عین همان تشنیع مذکورشماست؟ پاسخ بوعلی سینا این چنین است: «تکثرنفوس بعدازمفارقت آنها از ابدان ازینروست که هرکدام از آنها به علت اختلاف موادشان، و اختلاف از منه حدوثشان،و اختلاف هیأتی که لامحاله به سبب ابدان مختلفه آنهاست، ذاتی منفردوجودیافته اند...