چکیده:
کهن اﻟﮕــﻮی زن و ﺧﻮﯾﺸــﮑﺎریﻫــﺎی او در ادوار و اﻋﺼــﺎر ﻣﺨﺘﻠــﻒ اﯾــﺮان، ﻫﻤــﻮاره ﯾﮑــﯽ از ﻣﻮﺿــﻮﻋﺎﺗﯽ اﺳــﺖ ﮐــﻪ ذﻫــﻦ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان را ﺑﻪ ﺧﻮد ﻣﺸﻐﻮل ﮐـﺮده اﺳـﺖ. ﻧﮕﺎرﻧـﺪﮔﺎن در اﯾـﻦ ﺟﺴـﺘﺎر ﺑـﺎ روش ﺗﺤﻠﯿﻠـﯽ ﺗﻮﺻـﯿﻔﯽ و ﺗﺤﻠﯿـﻞ دادهﻫـﺎ ﺑـﻪ ﮐﻬﻦاﻟﮕﻮی زن و ﺧﻮﯾﺸﮑﺎریﻫﺎی آن در اﯾﺮان ﺑﺎﺳﺘﺎن ﭘﺮداﺧﺘﻪاﻧﺪ. ﺑﺮآﯾﻨﺪ ﺗﺤﻘﯿـﻖ اﺛﺒـﺎت ﻣﯽﮐﻨـﺪ ﮐـﻪ ﺟﺎﯾﮕـﺎه زن در اﯾـﺮان ﺑﺎﺳﺘﺎن، ﻫﻤﻮاره ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﮑﻞ ﻧﺒﻮده و در ﺑﺮﺧﯽ از اﻋﺼﺎر ﻣﻘﺎم او ﺗﺎ ﺣﺪ ﺧﺪاﯾﺎن ﻧﯿﺰ ﺑﺎﻻ ﺑﺮده ﺷﺪهاﺳﺖ. اﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﺑﻪ دوراﻧﯽ ﺑﺮﻣﯽﮔﺮدد ﮐﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖﻫﺎﯾﯽ ﻣﺎدرﺳﺎﻻر ﺑﺮ اﯾﻦ ﺳﺮزﻣﯿﻦ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﻮده و ﺑﻪ ﺗﺒﻊ، ﺧﺪاﯾﺎن آﻧﺎن ﻧﯿﺰ اﻟﻬﻪﻫﺎﯾﯽ ﻣﻘﺘﺪر ﺑﻮده اﻧﺪ. - اﯾـﻦ دوران، دوراﻧﯽ ﺑﺴﯿﺎر ﮐﻬﻦ اﺳﺖ و ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺑﻬﺮهﮔﯿﺮی از ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺑﺎﺳﺘﺎنﺷﻨﺎﺳﯽ، ﻣﯽﺗﻮان ﺑﻪ اﺑﻌﺎد آن ﭘـﯽ ﺑـﺮد. - در اﯾـﻦ ﻣﯿـﺎن ﻧﻤﯽﺗﻮان از ﺗﺄﺛﯿﺮ زن در زﻧﺪﮔﯽ ﮐﺸﺎورزی و ﻫﻢﭼﻨﯿﻦ ﺧﻮﯾﺸﮑﺎری زاﯾﺶ و ﻓﺮزﻧﺪآوری و ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻧﺴﻞ او ﻏﺎﻓﻞ ﻣﺎﻧـﺪ؛ اﻣـﺎ در دورهﻫﺎی ﻣﺘﺄﺧﺮﺗﺮ و ﺑﺎ ﮐﺸﻒ آﻫﻦ، ﺣﮑﻮﻣﺖﻫﺎﯾﯽ ﻣﺮدﺳﺎﻻر ﺑﺮ اﯾﺮان ﺣﺎﮐﻢ ﻣﯽﺷـﻮﻧﺪ و ﻗـﺪرت زن ﺑﺴـﯿﺎر ﻣﺤـﺪود ﻣﯽﺷـﻮد. ﺣﺘﯽ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺘﮑﯽ ﺑﺮ ﺷﮑﺎر ﻧﯿﺰ ﺑﺮ زﻧﺪﮔﯽ ﻗﺎﺋﻢ ﺑﺮ زﻣﯿﻦ و ﮐﺸﺎورزی ﺗﺮﺟﯿﺢ داده ﻣﯽﺷﻮد. در اﯾﻦ ﻣﯿﺎن ﻧﻤﯽﺗﻮان ﺗـﺄﺛﯿﺮ ادﯾـﺎن آرﯾﺎﯾﯽ از ﺟﻤﻠﻪ آﯾﯿﻦ زرﺗﺸﺘﯽ ﺑﺮ ﻗﺪرت زن را ﻧﯿﺰ در ﻧﻈﺮ ﻧﮕﺮﻓﺖ؛ زﯾﺮا در اﯾﻦ ادﯾﺎن ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ، ﻧﻈﺮی ﻣﺜﺒﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ زن، ﭼﻨﺎن ﮐﻪ ﺳﺎﺑﻖ ﺑﺮ آن ﺑﻮد، وﺟﻮد ﻧﺪارد.
خلاصه ماشینی:
این ایزدبانوان آنچنان در میان مردم دارای احترام و اعتبار بودهاند که صورت زمینی آنها یعنی زنان نیز از اعتبار آنان بهرهمند میشدند و به عنوان تصویری زمینی از آن الههها و خویشکاریهای آنان، مورد احترام واقع میشدند و به همین دلیل مردان در برابر آنان جنس دوم به حساب میآمدند.
در داستان جمشید در شاهنامه، ردپای عصر آهن و به تبع آن، مردسالاری نیز دیده میشود: <TD>نخست آلت جنگ را دست بردبه فر کیی نرم کرد آهنا</TD> <TD></TD> <TD>در نام جستن به گردان سپردچو خود و زره کرد و چون جوشنا</TD> (فردوسی، 1386، ج 1: 41، ابیات 10 و 11) طبقات اجتماعی بنیان نهاده توسط جمشید: <TD>ز هر پیشهای انجمن کرد مردگروهی که آثوربان خوانیشجدا کردشان از میان گروه</TD> <TD></TD> <TD>بدین اندرون پنجهی نیز خوردبه رسم پرستندگان دانیشپرستنده را جایگه کرد کوه </TD> (همان: 42، ابیات 19،20،21) <TD>صفی برکشیدند و بنشاندندکجا شیرمردان جنگاورند</TD> <TD></TD> <TD>همی نام نیساریان خواندندفروزندة لشکر و کشورند </TD> (همان، ابیات 22 و 23) <TD>بسودی سدیگر گره را شناسبکارند و ورزند و خود بدروند</TD> <TD></TD> <TD>کجا نیست از کس بریشان سپاسبه گاه خورش سرزنش نشنوند </TD> (همان، ابیات 25 و 26) <TD>چهارم که خوانند اهتوخشیکجا کارشان همگنان پیشه بود</TD> <TD></TD> <TD>هم از دستورزان با سرکشیروانشان همیشه پر اندیشه بود</TD> (همان، ص 43، ابیات 30 و 31) با توجه به این مطالب است که آشکار میشود چرا زنان در آغاز شاهنامه حضور ندارند.