چکیده:
در این مقاله، از تفسیر قاعدهمحورانه از فایدهگرایی جان استوارت میل دفاع میکنیم. ابتدا اندکی این دوگانة متاخر و جدید در فلسفة اخلاق فایدهگرایی را توضیح میدهیم. فایدهگرایان به دو دستة کلّی قاعدهمحور و عملمحور تقسیم میشوند. این تقسیمبندی متاخر است، ولی به نظر ما فایدهگرایی میل نیز از نوع قاعدهمحور است. او اصل فایده را نه مستقیم و بیواسطه که با وساطت قواعد به میدان عمل میآورد و فقط در هنگام وضع قواعد یا تعارض قواعد به آن اصل بنیادین متوسل میشود. برای دفاع از قاعدهمحوری میل، ابتدا به تفسیر ارمسون اشاره میکنیم و آنگاه هفت استدلال موافقان و مخالفان قاعدهمحوری میل را بررسی میکنیم و در این بررسی، سخن موافقانی مثل ارمسون را تقویت و کلام مخالفانی مثل کریسپ را نقد میکنیم. سپس پنج شاهد نیز برای تحکیم مدعای خودمان میآوریم که با توجه به آنها، تفسیر ما از فایدهگرایی قاعدهمحور میل تقویت میشود.
خلاصه ماشینی:
قاعدهمحوری، عملمحوری، اصل فایده، قواعد اخلاقی، خوشبختی حداکثری مقدمه در بخشهای مختلف اخلاق میل، میان شارحان و مفسران اختلاف نظر است، اما شاید جدیترین نزاع در سالیان و دهههای اخیر، این است که میل به کدام شاخه از فایدهگرایی باور داشت: عملمحوری یا قاعدهمحوری؟ توضیح اینکه در قرن بیستم، دوگانهای تازه میان فایدهگرایان به نام عملمحوری و قاعدهمحوری پدیدار شد1.
استدلال دوم میل در پاسخ به این اشکال که اگر بخواهیم بر مبنای فایدهگرایی پیش برویم، با مشکل کمبود زمان مواجه میشویم، میگوید این حرف عجیب است؛ زیرا قبول اصالت فایده هیچ تعارضی با وجود قواعد محکم اخلاقی ندارد: «آدمیان در زمان حاضر، عقاید مستحکمی دربارة اثرات برخی اعمال بر خوشبختی خود در اختیار دارند و عقایدی که بدین سان به دست ما رسیده، هم برای عوامالناس و هم برای فیلسوفان، قواعد رفتار اخلاقی است [که باید همگی بدان عمل کنیم] تا وقتی که فلاسفه در یافتن چیز بهتری توفیق حاصل کنند» (میل، 1388، ج 2: 24).
مابوت نیز نقد مشابهی دارد و میگوید قواعد اخلاقی یا همان اصول ثانوی میل باید تابع و متکی بر اصل فایده باشند، حال وقتی در جایی میدانیم که تبعیت از قاعدهای زیان دارد، اگر گفته شود که باز هم باید از همان قاعده تبعیت شود، به این معناست که دیگر اصل ثانوی تابع اصل اولی نیست و خودش فینفسه مهمتر از مفید یا نامفید بودنش است.
این عبارت در تأیید تفسیر قاعدهمحورانه از میل است؛ زیرا میگوید در فایدهگرایی همواره باید از اصول ثانوی یا همان قواعد اخلاقی تبعیت کرد و نباید به اصل اولیة فایده مراجعه کنیم، مگر اینکه در موقعیتی حاد گرفتار شویم که در آن دو قاعدة متعارض داشته باشیم.