چکیده:
آنچه که از جمله اهداف اساسی، در این تحقیق میباشد؛ به تصویر کشیدن و چگونگی ارتباط، و به نوعی تلفیق میان دو علم: «بلاغت» و «ادبیات عرفان اسلامی» و برخی از متون دینی پیرامون آن است که از حیث بررسی و مطالعات میان رشتهای و یا تطبیقی نیز میتواند مفید واقع گردد. مفهوم اصطلاحی «ادراک»، در نزد عبدالقاهر جرجانی دارای سیر گسترده و ابعاد مختلفی در نظریات وی است که از جمله مهمترین آن، میتوان به چگونگی ارتباط آن با «نظریة نظم»، و حتی نظرگاه منحصر به فرد او پیرامون چگونگی و انواع «ادراک» نیز اشاره نمود. بهعبارت دیگر، جرجانی در فرآیند ادراک، به نوعی از تعقّل قلبی نام میبرد و تفکر و اندیشه را فائدة قلب برمیشمآرد که با تحقیق و بررسی در آن، دریافتیم که این مسئله؛ در حالی است که در مباحث متون قرآنی و دینی، و به ویژه «ادبیات عرفان اسلامی»، مفهوم اصطلاحی «ادراک» به فرآیندی تعلّق دارد که در اصل، فرد سالک مدرک برای قرب و شهود خود از محیط و جهان اطرافش، به وسیلة تعقّل با قلب، به ادراک میپردازد. درحقیقت، عبدالقاهر جرجانی در بیان نظریات خود، دارای وجه مشترکی است که چگونگی ارتباط آن با مفهوم اصطلاحی «ادراک» در «ادبیات عرفان اسلامی»، در این تحقیق مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتهاست.
The main goal of this study is to illustrate the relationship and combinations of two sciences: rhetoric, the discussions which relate to semantics and some religious Islamic texts which is useful in the comparative studies. The term Perception for Add- al-Qahir-al-Jorjani concern with the wide, different aspects such as the relations between them and metaphor in the meaning, even in his aspects to the different Perceptions. On the other hand, he concerned with the heartily reflection, while it is the term on the Perception in the Islamic, mystical texts. The followers perceived the world by hearty reflections. Whereas Add- al-Qahir-al-Jorjani has not entered in the Islamic, mystical texts, but he unconsciously considered the term, Perception in the mystical literature.
خلاصه ماشینی:
آنچه که حائز اهمیت است؛ چگونگی این نوع نگاه مشترک در میان نظرگاه عبدالقاهر و برخی از آیات قرآنی و متون دینی و عرفان اسلامی است که در این تحقیق، به شواهدی از آنها اشاره گردید و نیز دریافتیم که در ادبیات عرفان اسلامی؛ ابزار شهود و ادراک فرد سالک مدرک به دو دستة کلی: 1- حواس ظاهری و 2- قلب، تقسیم میگردد و به عبارت دیگر؛ فرد مدرک، به وسیلة «تعقل قلبی»، مفاهیم محیط و جهان اطراف خود را ادراک میکند.
به تأکید و بارها به این مهم اشاره میکند که فرد متکلم و آگاه، به نوعی از مفهومسازی و یا تصرف عقلی در معانی و مفاهیم میپردازد و اینکه نخست، فرآیند چنین ادراکی در نفس مدرک و ترتیبدهندة او شکل میگیرد و بعد در قالب الفاظ ظهور میکند و از سوی دیگر، وی با بیان نظرگاه خود دربارة ادراک و تقسیم آن به دو نوع: 1- ادراک اجمالی، و 2- ادراک تفصیلی؛ از چگونگی این نوع از تفکر و اندیشه بیشتر مطرح نموده، و به عبارت دیگر؛ برای ادراکی عمیق و تشخیص دهندة سره از ناسره؛ «ادراک تفصیلی» را که نیازمند به تأمل و تعقل بیشتری است؛ میپذیرد و وی، «فائده قلب» را تفکر و تعقل کردن برمیشمارد و اگر چنان چه کسی باشد که تدبر و تفکری نداشته باشد، از نظر عبدالقاهر، چنین فردی در اصل، فاقد قلب است و به نوعی، در بیان شرح معنای آیه: (ق/ 37): «...