چکیده:
مسأله تقلید و تحقیق و به ویژه علوم تقلیدی و تحقیقی از نظر عارفان جایگاهی مهم دارند. عارفان تقلید و به ویژه علومی را که حاصل تقلید باشد نکوهش میکنند، زیرا آن را چیزی جز قیل و قال نمیشناسند؛ به همین دلیل این گونه علوم از نظر عارفان راهگشا نیستند و نفع و ارزشی ندارند. در مقابل این علوم تقلیدی که کسبی یا تجربی هستند علوم لدنّی یا تحقیقی قرار دارد که باید از طریق ریاضت و مجاهدت و مراقبت و تصفیه دل به آن دست یافت. عارفان و به ویژه مولانا اجتهاد در اصول را پیشنهاد و پیروی بیخردانه از اندیشه و روش آبا و اجداد را نکوهش میکنند و تسلیم در مقابل اصول اثبات شده را بیخردانه میدانند. عارفان معتقدند علم تقلیدی برای فهم حقایق جهان بسنده نیست و برای رسیدن به یقین، استدلال کارآیی کافی ندارد و بیتردید تا به تحقیق نرسند به حضرت حق نخواهند رسید.
The issue of imitation and duplication of research, especially in terms of research and mystics have an important place. Imitation and emulation, especially the mystic science which is to be condemned, because it knows nothing but noise; Why not help these mystics of science. In front of this parody of the Kasbi or empirical science or research is ladoni and the benefit of no value through ascetic is man who should endeavor to reach the heart of care and treatment. Rumi, particularly in the discretion of the proposal and compliance injudicious thoughts and fathers are condemned and surrender to the proven principles as injudicious. Mystics believe that science is not merely an imitation of the world to know the truth and for sure, the argument does not go far enough and no doubt the inquiry will not reach to his right.
خلاصه ماشینی:
به همین دلیل این گونه علوم از نظر وی راهگشا نیستند و نفع و ارزشمندی ندارند، در مقابل این علوم تقلیدی که گاهی آنها را کسبی و تجربی می داند، علوم لدنی قرار دارد که سخت مورد توجه مولاناست که مخاطبان خـود را بـه رسیدن و کسب کردن این علوم تحریض و تشویق کرده ، منتهی راه وصـول بـه آن را راه هـای معمولی و متعارف دنیا نمی شناسد، بلکـه معتقـد اسـت کـه از طریـق ریاضـت و مجاهـدت و مراقبت و تصفیه دل می توان به آن علوم و معارف الهی دست یافت .
همه علوم معمول و متعارف را زیر سوال می برد و آنها را بی ارزش و ناپایدار تلقی می کنـد کـه صـاحبدل باید از آنها کناره گیری کند: خـــرده کـــاری هـــای علـــم هندســــه یــا نجــوم و علــم طــب و فلســفه کــه تعلـــق بــا همـــین دنییســـتش ره بــه هفــتم آســمان بــر نیســتش ایــن همــه علــم بنــای آخــور اســت کــه عمــاد بــود گــاو و اشــتر اســت بهـــر اســـتقبای حیـــوان چنــــد روز نــام آن کردنــد ایــن گیجــان رمــوز علـــم راه حــــق و علـــم منــــزلش صـــاحب دل دانـــد آن را بـــا دلـــش (مثنوی، ١٣٨٦: ١٥١٦) در بیت معروف دیگری علم فلسفه و اهل تحلیل را مورد مداقه قرار می دهد و معتقد است که این ره ، رهگشا نیست و انسان را به حقیقت نمی رساند: پــــای اســــتدلالیان چــــوبین بــــود پـــای چـــوبین بـــی تمکـــین بـــود (حدیقه ، ١٣٨٨: ٣٥٥) واصلان درگاه الهی به چیزی احتیاج ندارند ولی اصحاب علـم و قـال و حکمـا و فلاسـفه مقلدانه علم می آموزند، طفلانی هستند در ابتدای راه که پیر و استاد باید با زبان خودشان با آنها صحبت کند، تا آنها را بیاگاهاند و علم و فن الهی را بدانها بیاموزاند.