چکیده:
پذیرش و صحت فرایند نقل حدیث، شرایطی دارد که برخی از آنها به راوی حدیث و برخی دیگر به چگونگی ادای حدیث بر میگردد. برخی از شرایط راوی مانند اسلام، عقل، تمییز، وثاقت و ضبط مورد اتفاق همه صاحبنظران اعم از شیعه و اهل سنت است، ولی برخی دیگر مانند بلوغ، ایمان، عدالت، رشادت، حریت، معروفیت در نسب، سلامت لغت، قدرت بر نوشتن، مذکر بودن، فقاهت، علم به عربی، علم به معنای خبر، عدم قرابت راوی با مروی عنه، زیادی روایت راوی، عدم مخالفت راوی با حدیث و ... مورد اختلاف است. در شرایط چگونگی نقل حدیث نیز اختلاف فراوانی وجود دارد، ولی تنها شروط الزامی در راوی حدیث: اسلام، عقل (در حال نقل فقط)، وثاقت و ضبط است. همچنان که در چگونگی نقل حدیث دعایی نیز تنها ذکر نص حدیث معتبر است و اشکالی در حذف اسناد روایات و تقطیع روایات و نقل از روی نوشته در صورتی که به فهم حدیث ضرری نزند، وجود ندارد.
خلاصه ماشینی:
5 ـ عدالت راوی نقل شده است که جمهور ائمه حدیث و فقه بر این نظر بودهاند که عدالت در راوی هنگام اداء حدیث شرط است (شهرزوری، مقدمة ابن الصلاح فی علم الحدیث، 1431: 65؛ عمار، مصطلح الحدیث و علومه، 1429: 101؛ عاملی، شرح البداية فی علم الدرایه، 1402ـ1403: 2/ 33)، مشهور میان شیعه نیز همین است (عاملی، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، 1417: 200).
10ـ بینایی راوی بینایی در راوی حدیث شرط نیست (هاشم، قواعد أصول الحدیث، بیتا: 186)؛ چرا که اقسام نقل حدیث، بسیار است و در بیشتر این اقسام، هیچ احتیاجی به بینایی و چشم نیست؛ شخص راوی، میتواند یک حدیث را از معصوم بشنود و همان گونه که شنیده، به دیگری انتقال دهد بدون اینکه بینایی داشته باشد.
16ـ علم عربی دانستن عربی در راوی شرط نیست؛ زیرا: غرض از راوی، روایت است، نه درایت و این بدون دانستن عربی هم تحقق پیدا میکند (عاملی، شرح البداية فی علم الدرایه، 1402ـ1403: 2/ 39) و دیگر اینکه حجت، در لفظ معصوم است و اعجمی نیز میتواند لفظ را آن گونه که شنیده، نقل کند، همچنان که میتواند قرآن کریم را حفظ کند (حلی، نهاية الوصول إلی علم الأصول، 1425ـ1429: 3/ 443).
اما اگر راوی حدیث، عالم به مواقع خطاب و دقتهای الفاظ باشد، چند دیدگاه وجود دارد: الف) عدم جواز نقل به معنا به صورت مطلق؛ این قول، به برخی از اصحاب حدیث و فقه و اصول از جمله ابن سیرین، ثعلب، أبو بکر رازی، أبو حنفیه و ابن عمر نسبت داده شده است (سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، 2006: 299).