چکیده:
فیضکاشانی، فیلسوف شاعری است که غزلیّات او هرچند از نظر ادبی چندان پرمایه نیست، امّا از منظر جریانشناسی غزل عرفانی فارسی حائز اهمیّت است. بررسی این غزلیّات نشان میدهد که فیض از قالب غزل برای بیان مناجات و دعا، تحمیدیّه و توصیههای شرعی و گاه انتقاد اجتماعی سود برده است. صبغة عرفانی که بهویژه متأثّر از عرفان ابنعربی است، در غزلیّات او فراوان دیده میشود. در این نوشتار اجمالاً در بحث از معرفتشناسی، به راههای کسب علم و لزوم جلای باطن برای کسب معرفت از دیدگاه فیض اشاره شده است. سپس در بخش هستیشناسی، ابیاتی با موضوعاتی چون نسبت خداوند با هستی؛ یعنی تجلّی واحد در کثیر، گذر از کثرت به وحدت، تجلّی غیب در شهادت، فیض اقدس و مقدّس، رحمت و فقر ذاتی موجودات، ارتباط جزء و کلّ، انسان مظهر اسم جامع، تجدّد امثال و معدومبودن غیرحق بررسی شده است. دیدگاه فیض متأثّر از حکمت متعالیّه است؛ چراکه معرفت عرفانی و شهودی از منابع معرفتی آن است. در این مقاله ابیاتی برگزیده و تحلیل شدهاند که نشان میدهد چگونه این اندیشههای عرفانی در سبک ادبی بیان تصویری مییابد. تحلیلها نشان میدهد اندیشههای مطرح در این اشعار از طریق شیوة چینش واژگان، دلالتهای ثانوی، تداعیها و تصویرسازی، جنبة شاعرانه یافته است.
خلاصه ماشینی:
سپس در بخش هستیشناسی، ابیاتی با موضوعاتی چون نسبت خداوند با هستی؛ یعنی تجلّی واحد در کثیر، گذر از کثرت به وحدت ، تجلّی غیب در شهادت ، فیض اقدس و مقدّس ، رحمت و فقر ذاتی موجودات ، ارتباط جزء و کل ّ، انسان مظهر اسم جامع ، تجدّد امثال و معدوم بودن غیرحق بررسی شده است .
در اشعار او نه تنها بن مایه های اصلی تفکّر عرفانی، یعنی اذعان به وجود حقیقت برتر یاُ بعد روحانی و معنوی حیات این عالم و اهمیت سلوک معنوی برای درک حقایق عالم و نیز مواردی چون تقابل عقل و عشق و یا تقابل زهد و عرفان دیده میشود، بلکه چنان که در متن مقاله آمد، مفاهیمی شاخص تر در اشعار او به چشم میخورد: از نظر فیض ، علمی که چون نور دانسته شده است ، با علم احوال ابن عربی که جز با ذوق به دست نمیآید و هیچ عاقلی را قدرت تحدید و اقامۀ دلیل بر معرفت آن نیست ، تناسب دارد و برای عرفا، شهود منبع صدق است .