چکیده:
ﺁﻧﭽﻪ ﻓﻬﻢ ﻓﻠﺴﻔﺔ ﻭﻳﺘﮕﻨﺸﺘﺎﻳﻦ ﺭﺍ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﻧﺎﺳﺎﺯﮔﺎﺭﻱ ﺭﻭﻳﻜﺮﺩﻫﺎﻱ ﺳﻠﺒﻲ ﻭ ﺍﻳﺠﺎﺑﻲ ﺍﻭﺳﺖ. ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﻳﻜﺮﺩ ﺳﻠﺒﻲ، ﻧﮕﺮﺵ ﺿﺪﻓﻠﺴﻔﻲ ﻭﻳﺘﮕﻨﺸﺘﺎﻳﻦ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻧﻈﺮﻳﻪﭘﺮﺩﺍﺯﻱ ﻭ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﺑﻪ ﺁﻣﻮﺯﻩﻫﺎﻱ ﻣﺘﺎﻓﻴﺰﻳﻜﻲ ﺑﻪ ﭘﺎﻟﺎﻳﺶ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ، ﻫﺪﻑ ﺁﻥ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺟﺰ ﺭﻭﺷﻦﮔﺮﻱ ﻭ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻣﺤﺾ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺁﻥ ﻧﻴﺰ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺷﻤﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﮔﺰﺍﺭﻩﻫﺎﻱ ﻓﻠﺴﻔﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﻳﻜﺮﺩ ﺍﻳﺠﺎﺑﻲ ﻭﻳﺘﮕ ﻨﺸﺘﺎﻳﻦ ﺩﺭﺑﺎﺭﺓ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻫﺮ ﻣﻮﺿﻊ ﻓﻠﺴﻔﻲ ﻣﻌﻨ ﺎﺩﺍﺭﻱ، ﻭﻟﻮ ﺣﺪﺍﻗﻠﻲ، ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﻭﻳﻜﺮﺩ ﺿﺪﻓﻠﺴﻔﻲ ﻭﻳﺘﮕﻨﺸﺘﺎﻳﻦ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺠﺎﺯ ﻧﻤﻲﺩﺍﻧﺪ. ﻣﺴﺌﻠﺔ ﺍﺻﻠﻲ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻓﻠﺴﻔﺔ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﻭﻳﺘﮕﻨﺸﺘﺎﻳﻦ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻳﺎ ﺭﻭﺷﻦﮔﺮﻱ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ؛ ﺩﺭﺣﺎﻟﻲﻛﻪ ﺷﺪﻳﺪﺍ ﺩﺭ ﻗﻴﺪ ﻣﻮﺍﺿﻊ ﺿﺪﻓﻠﺴﻔﻲ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭ ﻣﻲﻛﻮﺷﺪ ﺑﺎ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺭﺳﺎﻟﺔ ﻣﻨﻄﻘﻲ - ﻓﻠﺴﻔﻲ ﻧﺎﺳﺎﺯﮔﺎﺭﻱ ﻳﺎﺩﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺭﺯﻳﺎﺑﻲ ﻛﻨﺪ )ﻫﺮﭼﻨﺪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺍﻳﻦ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﻮﺍﺿﻊ ﻭﻳﺘﮕﻨﺸﺘﺎﻳﻦ ﻣﺘﻘﺪﻡ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻧﻤﻲﺷﻮﺩ(؛ ﺳﭙﺲ ﺧﻮﺍﻧﺶﻫﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺮﻭﻥﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﺎﺳﺎﺯﮔﺎﺭﻱ ﺗﺪﺑﻴﺮﻱ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻧﻤﻲﺭﺳﺪ ﺍﻳﻦ ﻧﺎﺳﺎﺯﮔﺎﺭﻱ رفع شدنی باشد.
خلاصه ماشینی:
در روایت کورا دایموند دو راه برای تفسیر رساله وجود دارد: راه نخست شیوۀ هکر و خوانشهای متعارف است؛ اینکه بگوییم ویتگنشتاین در رساله آموزههای فلسفی متعددی مطرح میکند، اما آنها واقعا آموزههای فلسفی نیستند؛ زیرا با نظر به آموزۀ معناداری رساله (نظریۀ تصویری) معنادار خوانشهای درمانی خوانشهایی هستند که از دهۀ هشتاد میلادی به این سو در واکنش به خوانش متعارف آغاز میشوند.
به نظر گلاک تعریف متنگرایی ویتگنشتاین و تمام حقیقتی که دربردارد این است که مدلول یک واژه با چگونگی کاربرد آن در متن جملات تعیین میشود؛ اما از این تعریف معنای سختگیرانۀ متنگرایی نتیجه نمیشود که بر اساس آن واژه فقط در متن یک گزارۀ معنادار مدلول دارد و خارج از آن فاقد مدلول است (تعریفی که مطلوب خوانش درمانی است)، بلکه برعکس، میتوان گفت آنچه در متن جملات به کار میرود، واژههای منفردی است که معنایشان بیرون از گزاره نیز تعیین میشود.
مسئلهای که در اینجا پیش میآید این است که چگونه میتوان به ویتگنشتاین فعالیتی فلسفی نسبت داد؛ درواقع فلسفه چگونه میتواند کاملا مستقل از علوم تجربی باشد، اما قلمرو مستقل از آن خود نداشته باشد؟ به بیانی دیگر، چگونه میتوان پژوهشی داشت که نه در قلمرو پدیدههای طبیعی و ذهنی است، نه در قلمرو پدیدههای مابعدالطبیعی؟ پاسخ ظاهرا روشن است: چنین فلسفهای وجود ندارد و تمام رویکردهای سلبی و ضدفلسفی ویتگنشتاین معطوف همین امر است.