چکیده:
هدف نوشتار پیش رو آن است که با روش تحلیلی توصیفی، نظریه یا دست کم رویکرد خواجه نصیر به تدبیر منزل و چگونگی اداره و چاره مشکلات خانواده را صورت بندی نموده و اجمالا مورد تحلیل قرار دهد. بر مبنای یافته های نوشتار حاضر معلوم میگردد معلوم شد که در تعریف خانواده از منظر خواجه نصیر، وجود خدمتگزارانی مقیم که دائما در خانه حضور داشته باشند، مدخلیت و ضرورت دارد. این تعریف میتواند گویای تاثیرپذیری نگرش خواجه از جایگاه اجتماعی و طبقاتیش باشد. چرخه اقتصادی مطلوب خانواده و بایسته های آن از نگاه خواجه نیز مستلزم روزآمدسازی است تا با واقعیتهای اقتصادی جدید همسازتر گردد. هچنین بر مبنای مباحث این نوشتار روشن میگردد که رویکرد خواجه نصیر به مدیریت خانواده، رویکرد طبیبانه یا پزشک گونه است؛ به این معنا که مدیر منزل از موضع یک فرد باتجربه و آگاهتر، عیوب اعضای خانوده را بشکلی همدلانه تشخیص داده و برای حل آن چاره اندیشی میکند.
خلاصه ماشینی:
هچنین بر مبنای مباحث این نوشتار روشن میگردد که رویکرد خواجه نصیر به مدیریت خانواده، رویکرد طبیبانه یا پزشکگونه است؛ به این معنا که مدیر منزل از موضع یک فرد باتجربه و آگاهتر، عیوب اعضای خانوده را بشکلی همدلانه تشخیص داده و برای حل آن چارهاندیشی میکند.
در تحقیقات پیشین معمولا به مرور کلیات و بازخوانی فهرستوار مباحث تدبیر منزل در اخلاق ناصری بسنده شده و وجوه اقتصادی و مدیریتی نگرش خواجه برجسته نشده است(<EndNote No="161" Text=" امیری خراسانی، احمد و دیگران، «تدبیر منزل در اخلاق ناصری و اخلاق جلالی»، نشریه نثرپژوهی ادب فارسی، س20، ش42.
ارسطو نیز ارکان پنجگانه خانواده را چنین بیان میکند و البته روابط منزلی و خانوادگی را بر سهگونه رابطه خدایگانی با برده، رابطه همسری و رابطه پدری تقسیم مینماید؛(<EndNote No="167" Text=" ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، ص7.
"/>) اگرچه تعریف خواجه نصیر از منزل و خانواده هنوز برای ما قابلفهم است و حتی کماکان مواردی از چنین خانوادههایی در جوامع کنونی دیده میشود، اما باید گفت امروزه، خانواده سنتی عمدتا به «خانواده هستهیی» 1 تبدیل شده است؛ یعنی دیگر خانواده معیار و متوسط، خانوادهیی است که از پدر، مادر و درنهایت دو فرزند تشکیل شده باشد.
4. "/>) اگرچه واقعا نمیتوان بصورت قطعی مشخص کرد که تصویر مدنظر خواجه نصیر از تعریف و ارکان منزل، ساختاری کاملا توصیفی یا کاملا تجویزی و یا ترکیبی از هر دو است، اما اجمالا روشن است که او به علل و دلایل عدیده (که اکنون جای بحث و پرداختن همه آنها نیست)، شبهخانوادههای مدرنی چون خانوادههای همجنسگرا را اصلا خانواده و اخلاقی نمیداند و یا خانوادههای تکسرپرست را ناقص و نیازمند تکمیل میانگارد.