چکیده:
در حماسههای پارسی و در نگاهی کلیتر، همة افسانهها و قصهها، گاهی با داستانهایی روبرو میشویم که ساختاری یکسان دارند و حتّی در بعضی جزئیات نیز یکسان مینمایند. این همانندیها، یا برگرفته از ناخودآگاه جمعی و کهنالگوها است؛ یا به سبب تقلید از یکدیگرند؛ یا به علت اینکه صفتی، جای اسمی را گرفته، تبدیل به دو یا سه روایت گردیدهاند و یا اینکه دو داستان از روایتی واحد بودهاند که با گذر زمان، تشخّص یافته و مستقل شدهاند. داستان «کک کوهزاد» و «رزمنامة شکاوند کوه» که از داستانهای کهن پارسیاند، در حقیقت، روایتی واحد بودهاند که با گذر زمان، بعدها به دو داستان مستقل تبدیل شدهاند. این دو داستان نهتنها در ساختار، بلکه در برخی جزئیات نیز یکسان مینمایند. نگارنده در این جستار سعی بر آن نموده تا به ذکر همانندی ساختار دو داستان بپردازد و بدین واسطه، یکسان بودن اصل این دو داستان را و اینکه از روایتی واحد برآمدهاند، اثبات کند.
خلاصه ماشینی:
کشــــیده حصــــار بلنــــد از بــــرش کــه مــی بوســه دادی ســپهر بــر ســرش (رزم نامه شکاوند کوه ، ١٣٩٤: ٣٧٣) زال دربارة دژ شکاوند به رستم میگوید: ولــیکن شــکاوند جــایی اســت بــرز کـه هرگـز فـرازش ندیـده اسـت گـرز ســرش راز گویــد همــی بــا ســپهر زنــد تیــغ او بوســه بــر مــاه و مهــر (همان : ٣٧٧) ٣- مکان جغرافیایی دژ بهرونه / کک ، در نزدیکی مرز هند در داستان شکاوند کوه ، دژ «بهرونه » در کوه شکاوند، واقع در «هند سر» است : شـــهی بـــود در هندســـر، باشـــکوه نشســت وی انــدر شــکاوند کــوه (همان : ٣٧٣) مقدسی، در کتاب خود از دو شکاوند نام میبرد: یکی از ناحیۀ بامیان ، و دیگری از ناحیـۀ غزنـی؛ و چنانکه میدانیم بامیان و غزنی و کابل ناحیت های مجاور یکدیگرند؛ اما اینکه در رزم نامـۀ شـکاوند، دژ شکاوند در هندسر (یعنی در مرز هند، یا آغاز ناحیۀ هند، یا ناحیۀ هند) جـای داده شـده ، بـدین سـبب است که اولا آن شهر چنانکه دیده ایم قریب به کابل و غزنه بود و ثانیا معمولا جغرافینویسـان ، کابـل را دروازة هند تصور میکردند ...