چکیده:
هر چند ابنسینا را فیلسوفی مشائی و «رئیس فلاسفه مشائی» در عالم اسلامی شناسانده اند ولی آیا چنین خوانشی از تفکر وی مقرون به صواب تام است؟ صحیح است که آثار مفصل وی بر طریقه مشائی نگاشته شده است، ولی آیا نمیتوان در همان آثار نشانه هایی از عبور و گذار شیخ از تفکر مشائی محض نمایان ساخت؟ ابنسینا نه فیلسوفی مشائی باقی مانده و نه بر سیره مشائین تا به آخر حیات خویش مشی نموده است. وی با بیان اصطلاح «حکمت متعالیه» و ارجاع طالبان درک حقایق برای فهم دقیق حقایق به آن، هویت خویش را سامانی تام بخشید که این حکمت در تفکر صدرایی به اوج خود رسید. نگارنده در پی تبیین دیدگاه «تعالی تفکر سینوی» است که در آن به ردیابی و ریشهیابی مبانی حکمت متعالیه ملاصدرا در تفکر ابن سینا پرداخته میشود و این اصول را در آثار و عبارات شیخ نمایان میسازد؛ هرچند مشغله سیاسی و عمر کوتاه شیخ، مجال برهم نهشتی نو از این اصول را به وی نداد، ولی زمینه را برای تحقق چنین نظامی در تفکر پسینیان خود هموار ساخت.
خلاصه ماشینی:
نگارنده در پی تبیین دیدگاه «تعالی تفکر سینوی» است که در آن به ردیابی و ریشهیابی مبانی حکمت متعالیه ملاصدرا در تفکر ابنسینا پرداخته میشود و این اصول را در آثار و عبارات شیخ نمایان میسازد؛ هرچند مشغله سیاسی و عمر کوتاه شیخ، مجال برهم-نهشتی نو از این اصول را به وی نداد، ولی زمینه را برای تحقق چنین نظامی در تفکر پسینیان خود هموار ساخت.
از بیان شیخ در مقدمه منطقالمشرقیین که ذکر شد نیز دستکم مشخص میشود که «حکمت مشرقی» ابنسینا (که باعث تنازع آراء محققان شده است) «به هیچ وجه ضمیمهیی بیاهمیت به فلسفه مشائی نیست»، بلکه نشان از گامی در جهت تعالی تفکر وی و جهان عقلانی دارد که صرفا تحت نفوذ و استیلای روش مشائیان نیست؛ هر چند وی نتوانسته است گلیم خویش را از آب تفکر مشائی بکلی بیرون کشد و اصول حکمتی متعالی را پایهریزی نماید و فلسفه خویش را از مشائی محض ارتقا دهد، ولی خود به این مسئله اذعان نموده که در حکمت مشاء خطاهای بسیاری هست که در آثاری چون شفا با آنها مماشات و از آنها چشمپوشی نموده است.
شواهدی دال بر تعالی تفکر سینوی برخی از مسائل بنیادینی که در فلسفه ابنسینا مطرح است و شیخ به تبیین آنها پرداخته نه تنها در آثار شارحان ارسطو وجود ندارد بلکه حتی با سنخ تفکر و نوع اندیشه مشائی و ارسطویی کاملا مغایر بوده و ناسازگار است (دینانی، 1393: 11).