چکیده:
در این مقاله"هنر" با رهیافتی فلسفی و با تمرکز بر دیدگاه فیلسوفان معروف یونان باستان، که سهم عمده ای در تحلیل و تبیین آن داشته و در جهت گیری اندیشه آیندگان موثّر بوده اند و با نظر به نگرش فیلسوفان مسلمان، مورد کاوش قرار می گیرد و به روش توصیفی- تحلیلی، تلاش می گردد تلاقی نگرش فلسفی و دینی در مقوله هنر نشان داده شود. زیرا همانطور که بسیاری از اندیشه ورزی های هنری، در مسائلی همچون اخلاق و تربیت با دین هم داستانند، دین داران نیز در پیشبرد اهداف خود از هنر بهره برده اند، بنابراین در ابتدا نظریات برخی اندیشمندان بزرگ درباره حقیقت هنر، چرایی گرایش به آن و جایگاه آن بررسی می شود و سپس با تمرکز بر جایگاه هنر در دین اسلام و اشاره به باز نمود آن در فرهنگ اسلامی، جایگاه هنر از این رهگذر به اختصار تبیین می گردد. نگرش قدسی که در آن هنر باز نمود هنر الهی و نشانه ای از زیبایی های حقیقی است، در هنرهای مختلف مسلمانان بروز کرده و در تعالی آنها نقش چشمگیری داشته است. به این ترتیب، اندیشه و دین، هم در اهمیت هنر و نقشی که می تواند در شکوفایی استعدادها و بعد معنوی انسان داشته باشد، به یکدیگر نزدیکند و هم در دل نگرانیشان از تاثیر سوئی که بر تربیت و اخلاق می تواند داشته باشد همداستانند.
خلاصه ماشینی:
زیرا همانطور که بسیاری از اندیشه ورزی های هنری، در مسائلی همچون اخلاق و تربیت با دین هم داستانند، دین داران نیز در پیشبرد اهداف خود از هنر بهره برده اند، بنابراین در ابتدا نظریات برخی اندیشمندان بزرگ دربارۀ حقیقت هنر، چرایی گرایش به آن و جایگاه آن بررسی می شود و سپس با تمرکز بر جایگاه هنر در دین اسلام و اشاره به باز نمود آن در فرهنگ اسلامی، جایگاه هنر از این رهگذر به اختصار تبیین می گردد.
مقدمه همان گونه كه اندیشه، دانش و اخلاق از ويژگي هاي انسان و همواره ملازم او بوده اند، "هنر" نيز از مؤلفه های اساسی وجود و حیات آدمي است و تا آنجا كه مي شود از گذشتة او سراغ گرفت، اين ویژگی را مي توان به همراه او يافت.
2. مروری بر برخی دیدگاه ها درباره چیستی هنر از آنجا که هنر همواره متأثر از نظریه های گوناگون دینی، فلسفی و عرفانی است، هر تعریفی می تواند تنها بیانگر دیدگاهی خاص باشد و از این رو، به نظر می رسد که هنر از جمله مفاهیمی است که ارائه تعریف دقیق از آن امری دشوار خواهد بود.
با آن که وی خود یکی از هنرمندان بزرگ جهان و از بزرگان عالم شعر است و به تأثیر ژرف و عمیق آثار هنری در زندگی انسان ها آگاه بوده و به آن اذعان داشته است، ولی آنجا که پای حقیقت و معرفت در میان باشد، سرودن شعر را نوعی بیهوده گویی می داند، بطوری که در نگاه او سرایندۀ آن حتی اطلاع از شخص خویش ندارد (افلاطون، 1376، ج1: 16).