چکیده:
نبرد بین خیر و شر یا بهعبارتی نبرد بین نیروهای اهورایی و اهریمنی در فرهنگو ایران از جایگاه خاصی برخوردار بوده است. این را در شاهنامه فردوسی، بهعنوان شناسنامه فرهنگی ایرانیان میتوان به وضوح دید. پهلوانان در شاهنامه، با تحمّل سختی و بهخطر انداختن جان خود،ء برای آزادی و رهایی همنوعان و خویشان و یاران خود تلاش میکنند. در شاهنامه، آزادی و نجات دفاع از خاک ایران و ناموس، نامجویی و ننگزدایی، رهایی هموطنان از شر دشمن و در یک کلمه پیروزی خیر بر شر هدف پهلوانان است و آنان با وجود ایثار, جانفشانی و از خود خودگذشتگی، هرگز بهدنبال بهدست آوردن پاداش مادی نیستند. در شاهنامه فردوسی، زیباترین توصیفها در بیان مضمون ایثار که از لحاظ محتوایی نیز بسیار غنی است، در رفتارها و کردارهای رستم، جهانپهلوان ایران تبلور یافته است. البتّه مضمون ایثار و بازآفرینی این مفهوم فراانسانی تنها به رستم و اعمال او خلاصه نمیشود. دیگر پهلوانان نیز دارای چنین خصلتی هستند و اصولا از خودگذشتگی در فرهنگ ایرانی یکی از ویژگیهای جوانمردان و پهلوانان بوده است. در این مقاله تلاش شده است با استناد به شاهنامه فردوسی به جایگاه ایثار و ازخودگذشتگی در شاهنامه پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
رستم با وجود اینکه بارها از خیرهسریهای کاووس دلگیر میشود و در اجرای فرمان او تعلل و بیاعتنایی میکند، ولی هر جا پای حیثیت ایران در میان بود، بیدرنگ به دفاع از آن برمیخاست؛ حتی یکبار بهدلیل خشم گرفتن کاووس بر او، سوار بر رخش میشود و قصد ترک ایران را دارد، گودرز و سایر پهلوانان تنها با گفتن این جمله که اگر تهمتن از شاه آزردهخاطر است، ایرانیان چه گناهی کردهاند که از وجود جهانپهلوان بینصیب شوند و دیگر روی خوشبختی نبینند، وی را از تصمیمش منصرف میکنند: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (فردوسی، 1385: 265).
در شاهنامه، ازخودگذشتگی و دفاع از خاک وطن، فقط خاص مردان نیست، زنان نیز گاهی اوقات لباس رزم میپوشند و مردانه از خاک و حیثیتشان دفاع میکنند؛ چنانکه وقتی سهراب با کمک تورانیان، وارد مرز ایران میشود و هجیر نگهبان دژ سپید اسیر میشود، زن و مرد ناله سرمیدهند و گردآفرید بدون درنگ لباس رزم میپوشد و به مقابله با سهراب میرود: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (فردوسی، 1385: 257).
درحالیکه تورانیان شکست سختی به ایرانیان دادهاند و هیچ ایرانی جرأت پیش آمدن و به سوی سپاه توران رفتن ندارد و با وجود اینکه گیو و دیگر پهلوانان به بهرام وعدۀ دادن تازیانههای رنگارنگ با دستۀ زر میدهند، اما بهرام قبول نمیکند و حاضر است جان خویش را بدهد ولی نام او به رسوایی کشیده نشود (فردوسی، همان: 456؛ جوینی، 1388: 62): {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (فردوسی، همان: 456).