چکیده:
داستان شیر و نخچیران از جمله داستانهای بلند و پیچیده مثنوی است که ساختاری دو لایه دارد. این داستان تمثیلی، روساخت و ژرفساختی دارد که برای تحلیل آن به الگوهای ساختارشناسی نیاز است. در این پژوهش روساخت داستان که همان حکایت کوتاه کلیله و دمنه است، به روش پراپ بررسی شده و به این نتیجه رسیده است که داستان شیر و نخچیران از قصّههای عامیانهای است که از نظر ساختاری با قصّههای پریان پراپ مطابقت دارد؛ امّا بدان دلیل که این داستان در مثنوی فراتر از این روساخت ساده است و پیچیدگیهای خاصّی دارد، روش پراپ نمیتواند به آن پاسخگو باشد؛ بنابراین ژرفساخت داستان با الگوی ساختارشناسی تزوتان تودوروف و گرماس تحلیل شده است. بررسی این داستان با دو الگوی مذکور سبب شده تا علاوه بر مقایسه ساختار یک حکایت در دو اثر متفاوت، ویژگیها و ظرفیّتهای دیگر این داستان نیز شناخته شود
خلاصه ماشینی:
در ايـن پـژوهش روساخت داستان که همان حکايت کوتاه کليله و دمنه است ، به روش پراپ بررسي شده و به ايـن نتيجـه رسـيده است که داستان شير و نخچيران از قصـه هاي عاميانـه اي اسـت کـه از نظـر سـاختاري بـا قصـه هـاي پريـان پـراپ مطابقت دارد؛ اما بدان دليل که اين داستان در مثنوي فراتر از اين روساخت ساده است و پيچيـدگيهـاي خاصـي دارد، روش پراپ نميتواند به آن پاسخگو باشد؛ بنابراين ژرف ساخت داستان بـا الگـوي ساختارشناسـي تزوتـان تودوروف و گرماس تحليل شده است .
بـه همـين سـبب ابتـدا اصـل داستان که در کليله و دمنه آمده بر اساس الگوهاي پراپ بررسي شـده ، سـپس پيچيـدگيهـا و جنبـه هاي معنايي داستان شـير و نخچيـران مثنـوي بـر اسـاس روش دو تـن از سـاختارگرايان ديگـر - تـودوروف و گرماس - بيان شده است .
داستان کليله و دمنه بر اسـاس الگـوي سـاختارگرايي تـودوروف تنهـا داراي سـه پيرفـت زنجيـره اي است ؛ اما مولانـا در مثنـوي، داسـتان را بسـط و گسـترش داده اسـت و بـراي تبيـين مفـاهيم مـدنظر خـود روايت هاي فرعي وارد داستان کرده است ؛ بـه همـين سـبب سـاختار داسـتان شـير و نخچيـران در مثنـوي داراي هفت پيرفت شده است که چهار مورد آن به شيوة درونه گيري، يعني قرار گرفتن يـک مـاجرا در دل ماجراي ديگر است و سه مورد ديگر به روش زنجيره اي به هم متصل ميشوند.