چکیده:
برپایۀ نظریۀ تکاسطورۀ جوزف کمپبل، سفر قهرمان بهدنبال دعوتی از جانب آرکیتایپ در ناخودآگاه قهرمان صورت میگیرد. در پی این کشش، قهرمان از جامعه (ذهن ناخودآگاه) عزیمت میکند و با آموزش تعالیم خاص در سرزمینهای ناآشنا به قابلیتهای جدید دست مییابد و به مرحلۀ تشرف میرسد. این سفر با نمادها و نشانههایی در کهنالگوهای غالب جوامع ترسیم شده است. قهرمان پس از بازگشت از سفر، قابلیت ارشاد دیگران را به دست میآورد. در این نوشتار، بهروش توصیفیتحلیلی، پس از تشریح مراحل سفر به بررسی داستان وقت تقصیر، اثر محمدرضا کاتب، و تطبیق آن با نظریۀ جوزف کمپبل پرداخته شده است. «ابرو»، شخصیت اصلی داستان، بهعنوان قهرمان به ندای ناخودآگاه، از مردم خود جدا میشود و در کوه، که نمادی از سرزمین دور است، مراحل خاص تعلیمی را طی میکند تا شایستۀ آشتی با روان ناخودآگاه گردد. او پس از طی مراحل و بازگشت، اسطورۀ قهرمان همرزمان در حمایت از مردم ناتوان (در اصطلاح مورچگان و یقهچرکان) میشود.
Based on Joseph Campbell's single-mythological theory, the hero's journey begins after an invitation from the archetype of the hero in the unconscious, followed by the hero's stretch from the community (the mind of the consciousness), and the teaching of special doctrines in unfamiliar lands New capabilities come to an end, and this journey with symbols and symbols in ancient dominant patterns of societies is drawn. The hero obtains the capability of arresting and guiding others after returning from the journey. In this descriptive-analytical study, after describing the stages of the journey, the story of the time of fault (the work of Mohammad Reza Kateb) and its adaptation to Joseph Campbell's theory are discussed. In this novel, "Eyebrows", which is the main character of the story, is as The hero is separated from his own people by his unconscious call, and on the mountain, which is a symbol of the distant land, he is undergoing special stages of education, so that he deserves to be reconciled to himself, Return, the myth of the heroine of the rally in support of the impotent people (in the term "Ant and Collar").
خلاصه ماشینی:
ابـرو شخصـيت اصـلي در داسـتان وقـت تقصـير و قهرمـان ، يکـي از راه شناسان و راه يافتگان است که ميخواهد از هنجاري که يـارانش بـر آن راه رفتـه انـد فاصـله گيـرد و خـود را از بنـدهـاي طرح هايي که از قبل ياغيان (ياران ابرو در کوه و دزدان راه ) ساخته اند، رها کند و راهي را پـيش بگيـرد کـه خـودش بـه آن دست يافته .
ابرو، خود گـم شـده اش را در گيسو مييابد و همين موضوع است که فرار از کوه را براي ابرو آسان مـيکنـد وگذشـته اي را کـه بـرايش تـاکنون معنـا داشت ، بيمعني جلوه ميدهد.
«ملاقات با خدابانو (که در تک تک زنان تجلي يافته است ) آخرين آزمون قهرمان براي بـه دسـت آوردن موهبـت عشـق يـا مهـر و محبـت اسـت و ايـن موهبت چيزي جز لذت بردن از زندگي به عنوان نمونه اي کوچک از جاودانگي نيست » (کمپبل ، ١٣٩٤: ١٢٦).
خدايبـانو در داستان وقت تقصير، در لباس هاي گوناگون ظاهر ميشود؛ گاه در لباس مونس مـرده بـراي يارشـاطر، کـه ازخـدايبـانويش غافل شده و براي جبران غفلت و تنهاگذاشتن خانواده که به مرگ آن ها انجاميده ، از کوه خانه ، جايگاه ياغيان ، پايين ميآيد و به ياران پشت ميکند تا زندگي را تجربه کند؛ با همسر مردي که کشته ازدواج ميکند و به بچه هاي او ميرسد و به آن ها محبت ميکند، که درنهايت به دست ابرو با يک روايت کشته ميشود و در روايت موازي ديگر کشته نميشـود.