چکیده:
استنتاج بهترین تبیین، به تازگی به عنوان استنتاجی جدید در عرض استقراء و قیاس توسط چارلز پیرس در توجیه بسیاری از نظریات علمی ارائه شده است. هدف این نوشتار انجام مقایسه ای میان این نوع استنتاج و تجربه از دیدگاه ابن سیناست. در این مقایسه سعی شده است به تمامی شباهت ها و تفاوت های موجود میان تجربه و استنتاج بهترین تبیین پرداخته شود و در کنار آن به برخی عیوب هر کدام از این دو نیز اشاره شود؛ ازجمله شباهت های این دو استنتاج می توان به مقدمه مضمر موجود در هر دو استنتاج و نیز استقرایی بودن و واقع گرایی هر دو استنتاج و نیز معیار بودن تبیین علی در هر دو استنتاج اشاره کرد و از تمایزات میان این دو استنتاج می توان به معیارهای انتخاب تبیین بهتر همچون سادگی و جذابیت و تطابق در استنتاج بهترین تبیین اشاره کرد که در تجربه به آنها اعتنایی نشده است. درعین حال که کارآمد بودن این معیارها موردتردید است. علاوه بر این، از این تمایزات می توان به شروط و قواعدی که ابن سینا بر تجربه افزوده است، اشاره کرد؛ چراکه در استنتاج بهترین تبیین، هیچ اشاره ای به قاعده غیاب های هم زمان یا عدم مغالطه اخذ مابالعرض به جای مابالذات نشده است.
خلاصه ماشینی:
با بررسي تجربه در نگاه ابن سينا و مثال هايي که وي ارائه ميدهد معلوم مـيشـود کـه اولا تجربـه مساوي با استقراء ناقص نيست ، بلکه تجربه استقراي ناقص مبتني بر تعليل است ؛ ثانيا ابن سينا با ارائه معيارهايي همچون قاعده اتفـاقي و قاعـده عـدم تحقـق هـم زمـان دو مقـارن و ملاحظـه شـرايط و ويژگيهايي که تجربه در آن صورت گرفته ، به چگونگي نزديک تر شدن تجربه به واقعيت ميپردازد و اين معيارها واقع گرايانه هستند و در مقايسه با معيارهاي بهترين تبيين که در ادامه مطالب به تفصـيل بررسي ميشود، توجيه معرفتي دارند؛ ثالثا تجربه که عبارت است از استقراء نـاقص بـه عـلاوه قاعـده اتفاقي و قواعد ديگري که ابن سينا بر آن افزوده است بـه سـختي منجـر بـه شـناخت سـبب و يقـين ميشود، چراکه تجربه خودبه خود اين امکان را نفي نميکند که نتيجه ناشي از امري باشد که از شي ء مورد تجربه و آزمايش اخص باشد يا مخصوص افراد تجربه شده باشد و عموميت نداشته باشد؛ مـثلا همان طور که گفتيم تجربه خودبه خود اين امکان را نفي نميکند که در مـورد ايجـاد جـوش صـورت توسط شيريني، امري دخالت داشته باشد که از مطلق شيريني اخص است يا افراد شهرهاي ديگر بـه جوش صورت مبتلا نشوند، زيرا اگر تجربه اين امکان را نفي ميکرد لازم بود با قياس ديگري همراه شود که آن قياس اولا غير از قياس خفي است که همواره جزء تجربه است و ثانيا ثابـت کنـد کـه در اينجا ايجاد جوش صورت ناشي از امري نيست که از مطلق شيريني اخص باشد و اين عليت در افراد شهرهاي ديگر نيز وجود دارد.