چکیده:
یکی از مسائل مطرح در این روزگار، معرفت شناسی گزاره های ارزشی است. از دیدگاه برخی، مفاهیم ارزشی، از مفاهیم فلسفی اند. و در نتیجه گزاره های برآمده از این مفاهیم معرفت زا و استدلال پذیرند و از نگاه برخی مفاهیم تصوری این گزاره ها، از اعتبارات ذهن هستند و از آنجایی که قوام ماده قیاس به اعتبار ذهن است، پس گزاره های برآمده از این مفاهیم نامعرفت زا و استدلال ناپذیرند و بحث دیگری که به دنبال این دیدگاه، مطرح می گردد، نسبی بودن این گزاره ها است. این تحقیق بر آن است تا با نگاهی مسئله محور، با توصیف و مقایسه آثار علامه طباطبایی و استاد مطهری و تجزیه و تحلیل عقلانی آنها، حقیقت این امر، روشن گردد. از دقت در بیاناتشان، این مطلب حاصل می گردد که آنها، بر دیدگاه دوم هستند اما نمی توان نسبیت گزاره های ارزشی را به آنها نسبت داد. اشکالهای زیادی، بر دیدگاه علامه و شهید مطهری، وارد گشت اما اکثر آنها صحیح نیستند. به نظر می رسد دیدگاه اعتباری بودن مفاهیم تصوری، در جملات انشائی، درست باشد ولی در گزاره های خبری، نادرست است.
Abstracts <br /> <br /> One of the issues raised At the moment, is epistemology of value propositions. From viewpoint of some, value concepts are of philosophical concepts, And at result, propositions emerged from these concepts, are increasing- knowledg and provable. And from viewpoint of some, Concepts of this propositions, are from credibility of mind and since that the matter of analogy is from credits of mind, as a result<br /> propositions emerged from these concepts, he does not give, knowledg and are indemonstrable. Another argument that will proposed after this view, is the relative of value propositions.<br /> This treatise will that with a view of problem-oriented, with description and comparison between of writing of these two noble and rational analysis them, reality, would become clear. From accuracy in their writings, it shows that Allama and the martyr Motahhari, beliefs the second theory. But relativity of value propositions can not be attributed to them. It seems that view of credit is correct, in non-declarative sentences, but in the declarative sentences is not correct. Many defects, entered on ideas of Allama and martyr Motahari but most of them are not correct.
خلاصه ماشینی:
اما آيا لازمه اعتباري بودن مفاهيم تصوري و استدلال ناپذيري اين گزاره ها، به اين معناست که ايـن گـزاره هـا، دائمـا در تغييرنـد و هرگز از ثبات برخوردار نخواهند بود؟ جاودانگي احکام ارزشي در کلام علامه و شهيد مطهري در پاسخ مي توان گفت لازمه آن نسبي بودن گزاره هاي ارزشي نيست ؛ زيرا در نوشته هاي آن دو، فـراوان ، يـا تصريح بر ثبات اين گزاره ها شده است و يا لازمه سخنان آنها، جاودانگي اين گزاره هاست : _________________________ ١ - نک : طباطبايي، ١٤٣٠، ج ١، ٨٣ و همان ، ج ٢، ٣٢٧ و همان ، ج ٧، ٣٥ الف ) علامه درباره وجوب و حسن و قبح اظهار مـي دارد کـه «اعتبـارات سـه گانـه نـامبرده ، از اعتبـارات ثابتـه ميباشند» (طباطبايي، ١٣٦٤، ج ٢، ٢٠٨).
از بررسي سخنان علامه و شاگرد ايشان ، شکي باقي نمي ماند که اعتباري بودن مفاهيم تصوري و تصـديقي و استدلال ناپذيري گزاره هاي ارزشي، به معناي نسبي بودن اين گزاره ها نيست ولـي آيـا مفـاهيم گـزاره هـاي ارزشي، اعم از محمول و موضوع ، از مفاهيم اعتباري محض هستند و يا از مفاهيم فلسفي؟ در پاسخ مي توان گفت که سخن علامه و استاد، مبنـي بـر صـدق و کـذب و برهـان ناپـذيري، در جمـلات انشائي مثل امر و نهي و بايد و نبايد (در کاربرد انشائي خود)، سخني صحيح مـي باشـد؛ زيـرا ايـن جمـلات در صدد إخبار از چيزي نيستند بلکه تنها در صدد إنشاء و جعل مفاهيم انشائي مي باشند و چنين مفاهيمي، نه صدق مي پذيرند و نه کذب .