چکیده:
مقاله حاضر با عنوان «الگوی تربیت فرزند لقمان حکیم درقرآن» با هدف کشف الگوی مورد استفاده حضرت لقمان در تربیت فرزندش با استفاده از تفسیر و تحلیل آیات سوره لقمان و با روش تحلیل محتوا و استنباطی به بررسی این موضوع پرداخته است. نتایج نشان می دهد که الگوی تربیتی لقمان حکیم از سه عنصر اصلی محتوا، اصول و روشهای تربیت تشکیل شده است. در قسمت محتوا، سه محور اساسی آموزه های های اعتقادی، آموزه های عبادی و آموزه های اخلاقی مورد توجه بوده است. در بخش اصول تربیتی از شش اصل «اقناع متربی»، «رعایت اهمیت و اولویت»، «طرح باید ها ونبایدهای تربیتی در کنار هم»، «جامعیت»، «اعتدال» و «زیبا سازی و جذابیت» استفاده شده است. در قسمت روشها تربیتی نیز شش روش «موعظه»، «استدلال»، «تشبیه و تمثیل»، «بهره گیری از بیان عاطفی»، «عینی سازی و ذکر مصادیق بجای ذکر مفاهیم کلی» و «ایجاد تنفر برای ترک رفتارهای نامطلوب» مورد استفاده قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
آنچه در کتاب یادشده و دیگر کتب تفسیری آمده، تفسیرهای عمومی و متعارف از آیات است و اصولاً مفسرین درصدد کشف و ارائهی الگوی تربیتی لقمان حکیم نبودهاند؛ و از میان آثار غیر تفسیری میتوان به موارد زیر اشاره کرد: طاهری در پایاننامهی ارشد خود با عنوان «تربیت دینی کودک با تاکید بر آیات سورهی مبارکه لقمان»، به شرح و تفسیر آیات مربوط به مواعظ لقمان به فرزندش، با استفاده از برخی از کتب تفسیری و سایر منابع موجود پرداخته است.
شکل زیر این الگو را ترسیم میکند: به تصویر صفحه مراجعه شود بر اساس تفسیر، توصیف و تحلیل آیات سورهی لقمان، حضرت لقمان مربی و فرزند وی متربی او است و برای تحقق تربیت و پرورش یافتن فرزندش، به سه مؤلفهی «محتوا»، «اصول» و «روشها» نیاز دارد که این موارد، عناصر و مؤلفههای تشکیلدهندهی «الگوی تربیتی» ایشان هستند.
این توصیهی لقمان حکیم از دو جهت و در قالب دو پرسش قابل تفسیر و تحلیل است: نخست، چرا شرک ظلم بزرگی است؟ و دوم، این نوع بیان چه تأثیر تربیتی در فرزند دارد و چگونه موجب برانگیختن وی برای اجتناب از شرک میشود؟ در پاسخ به پرسش نخست، مفسرین وجوهی را بیان کردهاند که ازجملهی آنها میتوان به همسطح و مساوی قرار دادن اشرف موجودات با اخس مخلوقات (سبزوارى،1419 ق، ج 5، ص 417 و نیز نک: قرشی بنایی، 1375، ج 8، ص 249)، برابر دانستن صاحب همهی نعمتها با فاقد نعمت (فیض کاشانی، 1418 ق، ج 2، ص 968؛ طبرسی، 1412 ق، ج 5، ص 62 و اشکوری، 1373، ج 3، ص 577)، معصیت بودن شرک و ظلم بودن معصیت کردن خداوند بلندمرتبه (طباطبایی، 1390، ج 16، ص 215) اشاره کرد.