چکیده:
چکیده: عقل و شهود، دو قوّه و یا دو راه رسیدن به حقایق در عالم هستند که یکی اساس فلسفه، و دیگری اساس عرفان را شکل میدهد. حال، پرسش اینجاست که آیا میتوان از مقوله شهود در فلسفه و یا از مقوله عقل، در عرفان بهره برد و آیا میتوان مکاشفات را عقلیسازی کرد، و یا نه، عقل و شهود دو مقوله جدا از هم هستند که راهی در گسترۀ همدیگر ندارند. نگارنده بر این باور است که افزونبر اینکه، عقل و شهود در تبیین حقایق هستی لازم و ملزوم هم هستند، هر یک بدون دیگری در تفسیر و تبیین حقایق هستی و فراسوی آن کامل نخواهند بود. حال با توجه به این دیدگاه، این مقاله در پی آن است، با استناد به منابع فلسفی و عرفانی به «تبیین عقلی مکاشفات عرفانی» بپردازد. ازاینرو، نخست اصل نظریه بیان میشود و سپس نمای کلی و چگونگی ارتباط «عقل و شهود» تبیین، و در ادامه موضوع اصلی این مقاله که «تبیین عقلی مکاشفات عرفانی» است، تفسیر و تحلیل خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
در جواب باید گفت : اگر این کشف ادامه پیدا کند همان «مقام فنا»٨ جلوه گر میشود، اما اگر آن مکاشف از آن حالت خارج شود، چگونه میتواند مکاشفات خود را بیان کند، مکاشف ، نخستین گام های تبیین را، در فضای درونی برمیدارد و آن گاه با پیمودن مدارج نزول به وادی سخن و اندیشه درمیآید، ولی باید دانست که نخست هیچ مرتبۀ نازله ای، تمامیت مرتبه یا مراتب بالاتر را نشان نمیدهد و در ثانی هیچ چیزی آن قدر تنزل نمیکند تا از اصل خود بریده شود.
با توجه به همین مطلب است که ابن ترکه مینویسد: ما بر این باور نیستیم که عقل مکاشفه ها و ادراکهایی را که در طور بالاتری از عقل قرار دارند، نمیتواند درک کند، زیرا که ادراکات عقلی به دو گونه تصور میشود، برخی بدون واسطۀ صورت ، مبرهن و مستدل برای عقل اثبات میشوند و برخی دیگر با استمداد از دیگر قوا در معرض دریافت عقل قرار میگیرند و آن گاه عقل حقایق عالیه را درک میکند.
نتیجه : با توجه به موضوع مورد بحث و این نظریه یعنی «امکان پذیر بودن عقلیسازی شهود» که یک سوی آن دو در فلسفه ، و سوی دیگر آن در عرفان است ، و ازدیگرسو، اساس فلسفه عقل و اساس عرفان بر کشف شهود بنا شده است ، با علم و آگاهی انسان ارتباط وثیقی پیدا میکند.