چکیده:
در بررسی روایات و تضعیف یا تقویت آنها، برخی تنها راه دستیابی به اعتبار روایت را سند آن می دانند
(وثوق سندی). گروهی نیز بر این باورند که معیار و ملاک عمل به حدیث، اطمینان به صدور آن از
معصوم، به وسیله قرائن است و سند نیز یکی از این قرائن در کنار سایر قرینه ها است. در دورهای از تاریخ
حدیث، نگاه سندی به روایت از حالت قرینه بودن خارج و تبدیل به ملاک کلی عمل یا رد روایت شد؛ این
امر یکی از علل برآشفته شدن اخباری ها گشت. در این نوشتار با بررسی وضعیت حدیث شیعه، ثابت شده
است برخلاف احادیث اهل سنّت، پدیده ی جعل کمترین آسیب را در تاریخ حدیث شیعه داشته است و
معصومان (علیهمالسلام) و اصحاب ایشان سعی در تصفیه چنین روایاتی داشتند. از این رو هم دلیل نقلی و
هم دلیل عقلی بر صحّت وثوق صدوری دلالت دارند و نگاه صرف سندی بر روایات آسیب هایی را به
خلاصه ماشینی:
میخواهیم بدانیم آیا واقعا تفکر سندمحوری انحراف بود؟ آیا فضای حدیثی شیعه به گونهای بود که نیاز به این موشکافی در سند روایات داشته باشد؟ این تفکر چگونه وارد جریان علمی شیعه شد؟ اصلا جریان حدیثی شیعه تفاوتی با فضای روایات در اهلسنت دارد؟ این جریان چه پیامدهایی را به همراه داشت یا دارد؟ در پایان نتیجه گرفته میشود اگرچه سند نیز به عنوان یکی از قرائن اطمینان و وثوق به روایت است اما محوریت دادن به آن، پیامدهای خطرناکی دارد که به اختلال در جریان فقاهت میانجامد و اخباریها دغدغه درستی در برابر این جریان داشتند.
شهید اول نیز برخلاف قدمای اصحاب در بررسی روایت، در ابتدا نظر به سند دارد؛ اما اگر سند روایتی ضعیف بود از آن عدول نمیکند؛ بلکه سراغ قرائن دیگری مانند شهرت قدما میرود و در صورت وجود چنین قرائنی به روایت عمل میکند.
بلکه متعارف میان آنان اطلاق صحیح بر هر حدیثی بود که به چیزهایی متکی بود که منجر به اعتماد آنان به آن میشد یا این که مقترن به قرائنی بود که موجب وثوق و رکون به آن میگشت» (شیخ بهایی، 1414: 25) قرائنی دیگر غیر از سند که برای پذیرش روایت در میان قدما، جاری بود و اطمینان به صدور روایت را تقویت میکرد، از این قرار است: «الف) وجود خبر در بسیاری از اصول اربعمأة که از اساتید خود به طرق متصل به اصحاب ائمه (علیهمالسلام) نقل کردهاند و در آن زمان میان آنان رواج داشت و مانند آفتاب در روز روشن میان آنان مشهور بود.