چکیده:
محمدیوسف کلهر کرمانشاهی شاعر و دبیر عهد قاجار و دورۀ بازگشت ادبی است که از مضامین قرآنی بهویژه داستان حضرت یوسف (ع) بهوفور در مضمون آفرینیهای تخلّصی بهرۀ برده است. این موضوع افزونبر انس و الفت محمدیوسف کلهر با قرآن کریم و خوض در معانی ژرف و عمیق قرآنی، نشان از ترویج و اشاعۀ فرهنگ دینی و معارف اسلامی در اشعار او دارد. هدف این پژوهش بررسی نقش هنرآفرینی قصۀ حضرت یوسف (ع) و بهرهگیری از شگردها و عناصر مضمونساز بینامتنیت، از جمله اشاره و تلمیح در شعر این شاعر دورۀ بازگشت ادبی بپردازد. مفاهیم مهم و موردتوجه محمدیوسف کلهر در تخلّص شاعریش که از تأثیرپذیری وی از داستان حضرت یوسف (ع) حکایت دارد، غالباً میتوان در محورهایی از قبیل: زیبایی ظاهری و باطنی حضرت یوسف (ع)، یوسف (ع) و چاه، بردگی حضرت یوسف (ع) و فروختن او، عشق زلیخا، طعنه و ملامت زلیخا، زندان و یوسف (ع)، عزیزی و حکومت یوسف (ع)، بوی پیراهن یوسف و بینایی چشم یعقوب، هجران یعقوب و یوسف، وصال یعقوب و یوسف، خلاصه نمود. نویسندگان این مقاله براساس یافتهها و نتایج بدست آمده، معتقدند که محمدیوسف کلهر از شاعران صاحب سبک فردی در زمینۀ مضمون آفرینی تخلّصی است.
خلاصه ماشینی:
بنابراين در ميان قصيده سرايان ميتـوان او را در به کاربردن تخلص در تخلص صاحب سبک فردي دانست : گل چون زليخا در چمـن از چهـره شـد يا يوسف گل پيرهن ؛ از سوي کنعان آمده برقـــــــــــــع فکـــــــــــــن (همان ، ١٧٦) در به کارگيري هنري تخلص در غزل نيز محمد يوسف کلهر ذوق و سليقه اي ويژه از خود نشـان داده است ، مثلاً در مصراع پاياني غزلي دو بار نام «يوسف » را به کار برده است که با توجه به هم نامي شاعر با حضرت يوسف باعث ايجاد نوعي ابهام هنري و تشخص بخشي به کلام شده و آرايـه هـاي تشبيه ، استعاره ، مراعات نظير، ايهام تناسب و تلميح را با واژة «يوسف » ابداع کرده است : جدا ز يوسف خـود، يوسـف تـو چـون به کنج کلبۀ احزان ، هميشه محزون اسـت يعقــــــــــــــــــــــــــــوب (همان ، ٤١٧) نمونه اي ديگر از دوبار ذکر تخلص در يک مصراع : براي جلوة «يوسف » جمال من «يوسف » گزيــده انــد زليخاوشــان خــوش انجمنــي (همان ، ٥٦٣) و گاهي اوقات تخلص خود را در بيت پاياني غزل در هر دو مصراع ذکر ميکند کـه در شـعر فارسي نظيري براي آن يافت نميشود: ز عشق آن زليخا طلعت «يوسف » فريب آخر تواند بود تا کي «يوسف » غمديده زنداني (همان ، ٥٦٢) ٤- بازتاب مضامين سورة يوسف در مضمون آفرينيهاي تلميحي–تخلصي محمد يوسف کلهر هم ، مثل اکثر شاعران فارسـيگـوي از مضـامين قرآنـي بـه ويـژه سـورة يوسف در شعر خود استفاده نموده که مهم ترين اين عناصر و مضامين کـه در اثرپـذيريهـاي تلميحي و مضمون آفرينيهاي تخلصي از زيبايي ظاهري و باطني حضرت يوسف ، يوسف و چاه ، بردگي حضرت و فروختن او، عشق زليخا، طعنه و ملامت زليخا، زندان و يوسف ، عزيـزي و حکومت او، بوي پيراهن يوسف و بينايي چشم يعقوب ، هجران او و يوسف ، وصال هر دو که در ميان اين عناصر و مضامين قرآني، «به زندان افتادن حضرت يوسـف » و «عشـق زليخا» داراي بسامدي بيش تر از ساير مضامين است که مفاهيم زندان و گرفتاري ميتواند بازنمودي 112 از مشکلات و مصايب زندگي شاعر باشد و تکرار مضمون «عشق زليخا» ناشي از طبع غزل پرور و توجه به مفاهيم احساسي و عاطفي شاعر است کـه ذوق و قريحـه اش بـا اشـعار غنـايي و عاشـقانه سازگاري فزون تر دارد.