چکیده:
نقد کهنالگویی یکی از رویکردهای اصلی در نقد ادبی معاصر است که به کشف ماهیت کهنالگوها و اسطورهها و نقش آنها در ادبیات میپردازد. کمپبل در کتاب قهرمان هزارچهره خود، اسطوره «سفر قهرمان» را با توجه به شباهتهای ساختاری اسطورهها و قصههای کهن، مطرح کرد که شامل: عزیمت، تشرف و بازگشت است و در آن قهرمان در سیر رشد روانی خود، فضیلتی معنوی و مادی برای خود و دیگران به ارمغان میآورد. در این مقاله تحلیل کهنالگویی «داستان گرشاسب» براساس نظریه قهرمان جوزف کمپبل صورت گرفته است. حوادث سفرهای مختلف، در کنار هم الگوی سفر یگانه زندگی گرشاسب را شکل میدهند و از بین این سفرها، سفر به روم به لحاظ پرداخت به لایههای عمیق اندیشه و روان انسان و با بهرهگیری از نمادها، نمونهای از مراحل مختلف سفر قهرمان را به تصویر میکشد. گرشاسب در سیر و سلوک درونی و اجتماعی خود، با پشت سر گذاشتن موانع و آزمونهای مختلف، با عشق همراه میشود و به شناختی تازه از جهان دست مییابد.
خلاصه ماشینی:
در ایـن وضـع روح بـزدل فـرد از تـرس تنبـه شـدن ، سـفر را بـرعکس و بـه حالتی منفی بدل مـیکنـد و در پشـت دیـواری از کسـالت زنـدگی روزمـره ، کـار سـخت و یا فرهنگ زنـدانی شـده ، قـدرت انجـام عمـل مثبـت را از دسـت مـیدهـد و بـه یـک قربـانی بــدل مــیشــود کــه نیـاز بــه نــاجی دارد (امــامی، ١٣٩٤: ٤)؛ امــا روح گرشاســب به اندازه ای قوی و پرتوان اسـت کـه در برابـر نـاراحتی پـدر ایسـتادگی مـیکنـد و تـرس از تنبیه عاطفی پدر سبب نمیشـود سـفر را رد کنـد چراکـه اثـرط پـدر دلسـوزی اسـت که به مانند سایر سـفرهای گرشاسـب ، از جـان فرزنـد خـود ترسـان اسـت و مـیخواهـد تا گرشاسب با یکی از دختـران درگـاه ازدواج کنـد و راهـی سـفر نشـود و تـلاش مـی - کند تا گرشاسب سفر را رد کند: دگـر هـر چـه از تخمـه سرکشـان کســی دختــری داد دلبــر نشــان پژوهیــد بســیار و کوشــید چنــد نیامــد ز خوبــان کــس اش دلپســند (اسدیطوسی،١٣٩٤: ١٩٨) ولی گرشاسب بـا قبـول نکـردن خواسـته پـدر بـه راحتی مرحلـه گـذر از کـودکی را پشت سر مـیگـذارد و خـود را از وابسـتگی گذشـته مـیرهانـد و مشـتاقانه به سـوی تحول خود قـدم برمـیدارد و سـفری را بـرای یـافتن همسـر و درواقـع «آنیمـای» خـود آغاز میکند.
نبــرد بــا دزدان درواقــع نبــرد بــا ســایه های برآمده از روان خود گرشاسب است کـه پهلـوان بایـد بـرای رشـد خـود بـر آن هـا غلبـه کند: دو منــزل چــو بگذشــت جــایی رســید برهنــه بســی مــردم افکنــده دیــد بــرآن رهزنــان بانــگ بــرزد بــه کــین که گیریـد یکسـر سـر خـویش هـین یکــی را چنــان کوفــت گــرز از کمــین کـه مانـد اسـپ بـا مـرد زیـر زمـین (اسدیطوسی، ١٣٩٣: ٢٠٥-٢٠٤) آزمون دیگری که گرشاسـب در رسـیدن بـه دختـر شـاه روم بایـد از سـر بگذرانـد کشــیدن کمــان اســت .