چکیده:
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و شکلگیری روسیه جدید سرزمینهایی که امنیت روسیه مستقیما به آنها مربوط میگردید، اهمیت فراوانی یافتند. با توجه به سیطره مجدد گفتمان ژئوپلیتیک منفعت بنیان در سیاست خارجی روسیه جدید و نیز تکیه بر ذهنیت تاریخی، دکترین خارج نزدیک و روابط با این منطقه مبدل به یکی از اولویت های اصلی سیاست خارجی روسیه گردید و در عین حال راهبرد امنیتی جدید روسیه از یک راهبرد جهانی با رویکرد مضیق به یک راهبرد منطقهای با رویکردی موسع تبدیل شد. در دوره جدید، روسیه در راستا تأمین امنیت خود، سه حلقه امنیتی تعریف کردهاست؛ حلقه اول، خود روسیه، حلقه دوم، فدراسیون روسیه که جمهوریهای خودمختار وابسته را نیز شامل میشود و سومین حلقه به منطقه خارج نزدیک اشاره دارد و آسیای مرکزی در حلقه سوم قرار دارد. سوال مقاله عبارت است از اینکه با کاربست نظریه فالکر ریتبرگر نقش و ماهیت نهادگرایی روس محور در سیاستگذاری های فدراسیون روسیه در منطقه آسیای مرکزی چگونه قابل تحلیل است؟ در پاسخ به این سوال نگارندگان فرضیه خود را اینچنین مطرح مینمایند که هر سه موقعیت شناختی، هژمونیک و مساله محور نظریه ریتبرگر در زمینه نهادگرایی روسیه در منطقه آسیای مرکزی به کار گرفته شده است، اما وزن و نقش هر موقعیت متفاوت است و روسیه بیشتر بر موقعیت هژمونیک و مساله محور متکی بوده است. در این مقاله روش پژوهش به صورت توصیفی - تحلیلی است و منابع از طریق اسنادی و کتابخانهای گردآوری شده است.
After the collapse of the USSR and the development of new Russia, the areas that impacted directly on Russia’s security, came into a higher significance. The dominance of geopolitical discourse in Russia and a reliance on historical visions made the near abroad doctrine a priority in Russia’s foreign policy. Russia’s new security strategy also shifted from a global strategy with restrictive approach to a regional one applying an unrestrictive approach. In order to secure its security in the new era, Russia has defined three security circles which respectively are a) Russia; b) Russian Federation (Russia plus the autonomous but dependent Republics); c) near abroad (Central Asia). The present paper tries assess the role and nature of Russian – oriented institutionalism in its policy makings in Central Asia, using Volker Rittberger’s theory. The authors argue that the three cognitive, hegemonic and question oriented factors of the mentioned theory are all applied in Russian institutionalism in Central Asia, each with a different weight and effectiveness. In other words, Russia had mostly been focused on the latter two. Using explanatory - analytical methodology and library resources, the authors try to tell why the research findings provide an answer for the mentioned question.
خلاصه ماشینی:
براين اساس در دوره جديد روسيه در راستا تأمين امنيت خود، سه حلقه امنيتـي تعريف کرده است ؛ حلقه اول خـود روسـيه ، حلقـه دوم ، فدراسـيون روسـيه کـه جمهـوري هـاي خودمختار وابسته را نيز شامل مي شود و سومين حلقه به منطقه خارج نزديـک ١ اشـاره دارد.
چرا که نگارندگان معتقد هستند اين نظريه توانايي تبيين زمينـه هـاي نهـادگرايي روسـي (يـا همان شکل گيري سازمان هاي منطقه اي بـا محوريـت روسـيه ) در آسـياي مرکـزي بـه عنـوان بخشي از حوزه خارج نزديک را دارد.
به رغم اينکه در دوران پوتين ، فدراسيون روسيه در پي تشکيل يـک منطقه منسجم و همگرا در حوزه خارج نزديک بوده است ، اما تاکنون اقدامات اين کـشور کـه به طور عمده مبتني بر نهادسازي ، انعقاد قراردادها و پيمان ها و در پـاره اي از مـوارد تهديـد و اجبار سياسي و اقتصادي بوده ، موفقيت چنداني نداشته و کـشورهاي حـوزه خـارج نزديـک از خود رويکرد واگرايانه و استقلال طلبانه اي نشان داده اند.
محوريت مهم ترين منافع روسيه در قالب سـازمان همکـاري شـانگهاي مبتني بر نفوذ فزاينده در آسياي مرکزي و قفقاز به عنوان جزئي از حلقه سوم امنيتي اين کـشور در قياس با ديگر بازيگران بزرگ منطقه اي و فرامنطقه اي است (٢٠١٦١,Hoagland).
Kaczmarski et al) و در عين حال ايـن سـازمان بـه منظور پشتيباني و حمايت ديپلماتيک در عرصـه بـين المللـي از فدراسـيون روسـيه در مـدار سياست هاي گرايش به شرق اين کشور قرار دارد(٢٠١٧:٩ ,Chase and Medeiros).