چکیده:
قوه عاقله، فصل حقیقی انسان نسبت به سایر حیوانات میباشد و جمیع تکالیف شرعی و کمالات انسانی بر اساس این قوه بنا شده است. طهارت قوه عاقله در عقل نظری و عقل عملی، موجب سعادت حقیقی انسان میگردد. سرشت قوه عاقله بر توحّد میباشد و با کثرات و اشتغال به غیر سازگاری ندارد. طهارت عاقله در دو محور قابل پیگیری است اول: قوه عاقله نباید مشوب به وهم و خیال گردد دوم : در کشف حقائق نباید محدود به حدی شود؛ ازین رو برای طهارت و تعالی آن راههایی از قبیل : تفکر، خروج از عادت، همّ واحد داشتن، توحّد قوای نفس، حضور ومراقبت ارائه شده است. وقتی قوه عاقله طهارت و تعالی یافت آثاری از آن ظهور میکند که برخی از آنها بدین قرار میباشد: تسلط بر خیال و متخیله، تاثیر در شدت حدس، ارتباط با عقل فعال، معجزات قولی و فعلی و وصول به توحید از آثار طهارت عاقله است. در این نوشتار ضمن تبیین طهارت قوه عاقله به روش های وصول به آن و برخی آثار طهارت و تعالی این قوه در انسان اشاره می شود.
خلاصه ماشینی:
در منظر فیلسوف و حکیم قوه عاقله دارای مراتبی است و طهارت هر مرتبه ای مقدمه برای مرتبه عالیتر قرار میگیرد که در بالاترین مرتبه به عقل مستفاد میرسد و در آن مقام هر چه را که بخواهد بداند، برای او حاصل میشود؛ ازین رو در لسان فیلسوف ، عقل بما هو عقل ، چه عقل جزئی و چه عقل کلی مورد مذمت قرار نمیگیرد؛ بلکه توقف آن در یک مرتبه و مقام پسندیده نیست و توقف آن و تقید آن بی طهارتی آن قمدحس سوتب جمه یکرشدود، چنانچه شیخ در ش ر ت تاکید دا دکه باید ع ی ا دو م به عالم «والمنصرف بفکره الی قدس الجبروت ، مستدیما لشروق نورالحق فی سره ، یخص باسم العارف » (ابن سینا، ١٣٨٣: ج ٣، ١٠٢٩) بنابراین وظیفه ی آن شکار حقائق وجودی اشیاء در جمیع مراتب وجودی است تا آنجا که تمام حقیقت بحت بسیط وجود به ما هو وجود را در مرتبه فوق تجرد عقلی بدست میآورد و از آنجا که قوه عاقله ، حاکم بر همه قوای مادون اعم اآزدو،هطمهه ا،رخت یاقل وا ویحماوادوس ن پآنن ج گراننه یزمیدربا بشردم؛یوگقیترید سخن از طهارت عاقله به میان ی از نظر ملاصدرا اکثری افراد جامعه «صبیان العقول » هستند و در ادراک حقائق عقلی رشد کافی را ننموده اند( ملاصدرا، ١٩٨١: ج ٩، ١٣٦) و این بخاطر آن است که عقل ابناء نوع بشر تحت تاثیر قوای مادون آن مخصوصا قوه متخیله قرار گرفته و برای درک حقائق اشیاء ناتوان است و نمیتواند به تنهایی راه کمال انسانی را طی کند؛ بلکه در موارد بسیاری مشاهده شده که رهزنیهایی داشته و حتی در مقابل منادیان حق و حاملان وحی طنازیها نموده ؛ ازین رو اگر عقل در سیر صعودی قرار گیرد به مقام نبوت میرسد و اتصال به مراتب عالیه پیدا میکند(ابن سینا، ١٣٧٦ : ٤٩٠-٤٨٨).