چکیده:
این مقاله با بررسی پژوهشهایی که در صد سال اخیر در ارتباط با فرهنگ سیاسی در ایران انجام شده، تلاش میکند ضمن ارائۀ تصویری از نگرشهای موجود، به ارزیابی و نقد آنها نیز بپردازد. یافتههای تحقیق نشان میدهد که اکثر این پژوهشها بر اساس نگاه پوزیتویستی و در چارچوب نظریه آلموند و وربا انجام شده است. از نظر روششناسی نیز اغلب آنها مبتنی بر پیمایش یا روش اسنادی- تاریخی هستند. پژوهشهای مرتبط با فرهنگ سیاسی در ایران در این دوره زمانی نشان میدهند که فرهنگ سیاسی ایرانیان طی صد سال گذشته از پایداری نسبی برخوردار بوده؛ به فرهنگ سیاسی در معنای منش ملی نگریسته شده؛ فرهنگ سیاسی مانعی بر سر راه توسعه سیاسی دیده شده؛ و البته این پژوهشها از نوعی برساختگرایی مستشرقانه نیز رنج میبرند.
This article attempts to provide a picture of existing attitudes on political culture in Iran with a review of the research done over the last hundred years. The findings of the research show that most of these studies are based on positivist view and in the framework of Almond and Verba theory. From the methodological point of view, most of them are based on survey or documentary-historical methods. Studies related to political culture in Iran during this period show that Iranian political culture has been relatively stable over the past hundred years; political culture is viewed in the sense of national character; political culture is an obstacle to political development; and, of course, these studies suffer from some kind of Orientalist constructivism.
خلاصه ماشینی:
Conflitual Political Culture 42 فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره ٨٦ زمستان ٩٨ اشاره به توافق نسبي در مورد شيوه هاي مناسب تصميم گيري دارد و دومي، گسيختگي و نبود انسجام بين شهروندان و حاکميت را نشان ميدهد (آلموند و پاول ، ١٩٩٢: ٢٠).
آلموند و وربا به سه نوع فرهنگ سياسي اعتقاد دارند که البته مبناي اصلي اين تقسيم بندي، سطح و نوع مشارکت سياسي است ؛ که عبارتند از: 44 فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره ٨٦ زمستان ٩٨ فرهنگ سياسي محدود١: که پايين ترين سطح فرهنگ سياسي است و درجوامعي که هيچ گونه خود آگاهي درباره دولت در آن پيدا نشده به وجود ميآيد.
S. Ersson 46 فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره ٨٦ زمستان ٩٨ فرضيه را مطرح ميکند که انسان هميشه تحت تأثير محيط اجتماعي- اقتصادي خود است و در محيط چيزي را جستجو ميکند که عرضه آن کمتر است (انگلهارت ١٣٧٣: ٧٥)؛ به اين معنا که با رشد و توسعه اقتصادي ديگر رفاه اقتصادي مورد توجه شهروندان نيست ، بلکه نوعي ابراز وجود و تأثيرگذاربودن براي فرد اهميت پيدا ميکند.
اثر ديگري به بررسي تأثير ساختار سياسي ايران دوره پهلوي بر فرهنگ سياسي پرداخته و براي فرهنگ سياسي چهار منشأ ساختار نظام سياسي، تجربيات تاريخي، ايدئولوژي نخبگان سياسي و دين را مورد توجه قرار داده است .
نتيجه گيري در اين مقاله سعي شده با مروري بر مهم ترين آثاري که در حوزه فرهنگ سياسي انجام شده ، هم نگرش پژوهش هاي صد سال اخير در باب فرهنگ سياسي ايران ترسيم شود و هم اينکه برخي ملاحظات نظري و روش شناختي اين آثار مورد بررسي قرار گيرد.