چکیده:
کلیلهودمنه از متون ارزشمند گذشته است و هر کوششی برای نشان دادن ظرفیتهای نهفته در آن میتواند نسل امروز را هرچه بیشتر با ارزشهای گوناگون این متن آشنا کند. از امتیازهای ارزندهی کلیلهودمنه میتوان به ظرفیتهای روایی و تمرکززدایانهی این متن برای بازنویسی اشاره کرد. در این مقاله که برآمده از پژوهشی گسترده است، ظرفیتهای روایی و تمرکززدایانهی باب هفتم کلیلهودمنه، بر پایهی الگوی ماریا نیکولایوا در روایتمندی و شگردهایی که خسرونژاد و مرادپور برای تمرکززدایی یافتهاند، بازشناسی و بررسی میشود. یافتههای پژوهش نشان میدهد باب هفتم کلیلهودمنه درصورتیکه با توجه و تکیه به ظرفیتهای روایی و تمرکززدایانه و تقویت آنها بازنویسی شود، داستانی جذاب و خواندنی برای کودکان خواهد بود، بهویژه اگر با انتخاب زبانی ساده اما پویا و روان بازنویسی گردد که در آن شخصیتها هر یک با لحنی ویژه و مناسب خود سخن بگویند. از ویژگیهای روایی شایستهی توجه در بازنویسی این متن موارد زیر را میتوان برشمرد: پیرنگ ساده، گرهافکنی و تعلیق، شخصیتپردازی توجهبرانگیز و گفتوگوهایی که ضمن ایجاد تعلیق و کشش، آموزههایی ارزشمند را غیرمستقیم به کودک انتقال میدهند و... . همچنین وجود نه شگرد تمرکززداینده، شایستگی این داستان را برای بازنویسی بیشتر نمایان میکند: پایان خوش و آگاهی خواننده از آن در آغاز، اغراق در تمرکزگرایی شخصیتها، مداخله و تغییر چندبارهی راوی، خودنمایی یا خودفاشسازی داستان، سپیدنویسی، غافلگیری مخاطب با چارهاندیشی شخصیتها، مناظره که هم بازتاب تمرکززدایی شخصیتها و هم موجب تمرکززدایی خواننده است، ساختار قصهدرقصه و جابهجایی قهرمان. واژههای کلیدی: بازنویسی برای کودکان، تمرکززدایی، روایت، کلیلهودمنه، نیکولایوا
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله که برآمده از پژوهشي گسترده است ، ظرفيت هاي روايي و تمرکززدايانه ي باب هفتم کليله ودمنه بر پايه ي الگوي ماريا نيکولايوا در روايت مندي و شگردهايي که خسرونژاد و مرادپور براي تمرکززدايي يافته اند، بازشناسي و بررسي ميشود.
. همچنين وجود ه شگرد تمرکززداينده ، شايستگي اين داستان را براي بازنويسي بيشتر نمايان ميکند: پايان خوش ؛ آگاهي خواننده از پايان در آغاز روايت ؛ اغراق در تمرکزگرايي شخصيت ها؛ مداخله و تغيير چندباره ي راوي؛ خودنمايي يا خودفاش سازي داستان ؛ سپيدنويسي؛ غافلگيري مخاطب با چاره انديشي شخصيت ها؛ مناظره که هم بازتاب تمرکززدايي شخصيت ها و هم موجب تمرکززدايي خواننده است ؛ ساختار قصه درقصه و جابه جايي قهرمان .
براي در اين مقاله ، باب هفتم کليله ودمنه داستان «دوستي کبوتر و زاغ و موش و باخه و آهو» بر پايه ي نظريه ي روايت نيکولايوا و به جست وجوي شگردهاي تمرکززدايي، تحليل و واکاوي ميشود تا ظرفيت هاي بازنويسي آن بيش ازپيش ، بازنموده شود.
» که مخاطب را بيدرنگ با يکي از شخصيت هاي اصلي (زاغ ) همراه ميکند و چند سطر بعد با نخستين حادثه (به دام افتادن کبوتران ) روبه رو ميسازد، ميتواند از جذابيت هاي روايي اين داستان در بازنويسي براي کودکان باشد.
در اين مقاله ، داستان «دوستي کبوتر و زاغ و موش و باخه و آهو» از کليله ودمنه ، در قالب داستاني واحد، از دو زاويه ي روايت مندي و تمرکززدايي بررسي شد تا ظرفيت هاي ديگر آن ، افزون بر پيام ارزشمند دوستي و يکدلي با دوستان ، براي بازنويسي آشکار شود.