چکیده:
شیخ مفید در میان متکلمان امامیه، جایگاه ویژه و ممتازی دارد و بیتردید تحلیل و تبیین او از آموزههای اعتقادی، نقشی تاثیرگزار در تحلیل تاریخ فکر امامیه خواهد داشت. ارادة خدا و ماهیت آن، از جمله آموزههایی است که شیخ مفید پیرامون آن رسالهای مستقل تحریر کرده است و برخی شاگردانش همچون کراجکی، تبیین و تحلیل او را پروراندهاند. خط فکری شیخ مفید، اگرچه همانند تمامی متکلمان عدلیه اراده را حادث میداند، ولی ازیکسو بر اساس روششناسیای که در کلامورزی خویش بدان التزام دارد، و از سویی دیگر بر پایة برخی از روایات، بین اراده خدا و ارادة انسان تفاوت میگذارد و به لحاظ وجودشناسی، اراده را همان امر مکوّن عینی و خارجی میداند. شیخ مفید در معناشناسی صفت اراده، معتقد است: امکان انتساب صفت اراده به خداوند وجود ندارد و تنها به دلیل سمع میتوان خداوند را مرید دانست. ازاینرو، استمعال این صفت را برای خداوند مجازا روا میدارد. اما این تبیین را پیشتر برخی از معتزلیان بغدادی، همچون بلخی کعبی، هم ارائه کرده و برای آن دلیل اقامه نموده بودند. بعید نیست اقبال شیخ مفید به رویکرد و تحلیل معتزلیان بغدادی، به دلیل همسوانگاری این دیدگاه با روایات امامیه بوده باشد.
Sheikh Mufid has a special and prominent position among the Imamiyyah theologians and his analysis on the theological teachings of Islam undoubtedly play an important role in the intellectual history of Imamiyah. God's will and its nature are among the teachings that Sheikh Mufid has written an independent treatise on it, and then has also been analyzed by some of his students, such as Karajaki. Given the sheikh's theological method and based on some narrations, although Sheikh, like the other theologians, considers God's will to be a created matter, he distinguishes between the will of God and the will of man, and ontologically considers the will to be the objective and the external matter. Semantically, regarding the attribute of the will, Sheikh Mufid believes: It is not possible to attribute the will to God, and only through listening can God be considered the Desirous. Therefore, just in virtual mode, the usage of this attribute to God is valid. Of course, this explanation was previously provided by some Baghdadi Mu'tazilites, such as Balkhi Ka'bi. Sheikh Mufid may have favored the Mu'tazilites’ approach because of its alignment with the narrations of Imamiyyah.
خلاصه ماشینی:
این مقاله درصدد است نشان دهد تبیینی که شیخ مفید و خط فکری او از ماهیت ارادة خدا به دست میدهد، از یک سو در چه نسبتی با روایات امامیه است و از سویی دیگر، چه مناسبتی با تبیین اراده از نظر متکلمان معتزلی بغدادی دارد.
این همه بدینمعناست که اراده در نظر شیخ مفید، همچون دیگر متکلمان کوفه و محدثان قم، حادث و از صفات فعل خداوند است؛ اما نکتة جالب توجه آن است که شیخ مفید مرید بودن خداوند را تنها از طریقِ سمعْ قابل اثبات میداند.
بههرحال در این امر تردیدی نیست که تمام متکلمان تا دورة شیخ مفید، اراده را مفهومی غیر از علم و غیر از قدرت میدانستهاند؛ مفهومی که خلق و آفرینش با آن گره خورده و فاعلیت را تبیین میکرده است؛ اما شیخ مفید بر اساس همین روایت معتقد است مفهومی که از اراده درک میشود، مفهومی انسانی و خلقی با ویژگیهایی خاص و ذاتی مثل اندیشیدن و تفکر است که بدون آن ویژگیها، اراده اراده نخواهد بود؛ بهخلاف علم و قدرت که میتوان بین مفاهیم مخلوقی و خالقی آن، حد مشترکی در نظر گرفت.
نظّام معتقد است: اگر به خداوند نسبت داده شود که خداوند واقعهای را در آینده اراده کرده است، این تنها بدینمعناست که بر وقوع آن حکم کرده و از آن خبر داده است (اشعری، 1400ق، ص 190)؛ اما چگونه میتوان این همسویی را تحلیل کرد؟ بعید نیست شیخ مفید رویکرد معتزلیان بغداد را بیش از دیگران به جریان فکری امامیه نزدیک میدانسته و احتمالاً تبیین و تلقی آنان از معارف را همسو و همگام با روایات اهلبیت( میدیده است و لذا از همین رو هم تاکید میکند تلقیاش از اراده با معتزله بغداد همسو و همراه است.