چکیده:
بنابه روایت شاهنامه فردوسی، «گشتاسب» پادشاه کیانی، واگذاری قدرت به فرزندش «اسفندیار» را مشروط به دستگیری «رستم» میکند. رستم در نبردی اسفندیار را میکشد. اسفندیار پیش از مردن سرپرستی پسرش «بهمن» را به رستم میسپارد تا به او آداب شاهی و رزم و بزم بیاموزد. مدتی بعد، بهمن نزد نیای خود باز میگردد و گشتاسب در چنین زمانی، «جاماسب» وزیر را فرا میخواند و به او میگوید که میخواهد از قدرت کنارهگیری کند. هدف از نوشته حاضر بررسی چگونگی انتقال قدرت از گشتاسب به بهمن است. در این مقاله با بررسی رخدادهای پس از کشته شدن اسفندیار، نشان داده شده که گشتاسب در یک خیزش عمومی که از درون خاندان شاهی شروع شده و رهبری آن بر عهده بهمن بوده، از شاهی برکنار شده است. برای شاهان ساسانی که نسب خود را به بهمن کیانی میرساندند و حکومتشان به طور گسترده از دین زرتشت حمایت میکرده، خوشایند نبوده است که مردم سرگذشت کودتای بهمن علیه گشتاسب را بخوانند. به همین دلیل آگاهانه سعی شده تا انتقال قدرت، مسالمتآمیز نشان داده شود.
Based on the report of Shahnameh, “Gushtasb”, the Kiani's king, announces that his condition for giving power to his son “Esfandiar” is arresting of “Rostam”. Rostam kills Esfandiar in a battle. Before dying, Esfandiiar ask Rostam to teach his son, Bahman, the royal and martial arts. Later, Bahman returns to his grandfather and at this time, Gushtasb calls “Jamasb” and tells him that he intends to step down from his monarchy. The purpose of the present study is to investigate how power is transferred from “Gushtasb” to “Bahman”. This article examines the events that took place after Esfandiar's death which were recorded in various sources. The events is show that “Gushtasb” was ousted in a public uprising by the royal family and under Bahman's supervisor. For the Sassanid kings who extended their ancestry to the Kiani's Bahman, it was not pleasant that the others read the story of a coup against Gushtasb. Therefore, they have deliberately sought to demonstrate that it was a peaceful power transition.
خلاصه ماشینی:
فردوسي، ١٣٦٣، ج ٤: ١٨٢-٢١٢؛ يادگار زريران ، ١٣٩٢: بندهاي ٦٥-١١٤) اسفنديار که طالب تاج و تخت است ، از پدر ميخواهد که به وعده اي که داده وفا کند و از شاهي کناره گيري کند.
روايت را از زبان فردوسي بشنويد: (فردوسي، ١٣٦٣، ج ٤: ٣٤٧) پشوتن چو ديدش نبردش نماز چو شد تنگ نزديک تختش فراز بآواز گفت اي سر سرکشان ز برگشتن کارت آمد نشان تو زين با تن خويش بد کرده ء دم از شهر ايران برآورده ء ز تو دور شد فره و بخردي بيابي تو بادافره ء ايزدي شکسته شد آن نامور پشت تو ازين پس بود باد در مشت تو پسر را بخون دادي از بهر تخت که مه تخت بيناد چشمت مه بخت جهاني پر از دشمن و پر بدان نماند ترا تاج تاجاوران بدين گيتي اندر نکوهش بود بروز شمارت پژوهش بود دختران گشتاسب («به آفريد» و «هماي») در مويه خويش بر برادر کارهاي او را در جنگ هاي مذهبي ايران و توران از جمله تلاشي که در آزادي آنان داشته را يادآوري ميکنند و به سختي پدر را آماج حملات بسيار تند و گزنده خود قرار ميدهند.
». (همان ، ٤٧٩) در اين دو روايت به روشني تاکيد شده است که اسفنديار از رستم ميخواهد که به بهمن کمک کند تا بر گشتاسب ظفر يابد و پادشاهي را از او بستاند و پس از چندي رستم نيز چنان ميکند.
The ambiguity in how power is transferred from Gushtasb to Bahman Mostafa Saadat2 Based on the report of Shahnameh, “Gushtasb”, the Kiani's king, announces that his condition for giving power to his son “Esfandiar” is arresting of “Rostam”.