چکیده:
این تحقیق به بررسی رابطه بین سبک های تفکر با خلاقیت و وضعیت اقتصادی و اجتماعی و جنسیت و
عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر و پسردبیرستان های شهر خشت میپردازد و روش تحقیق در این
پژوهش از نوع همبستگی میباشد.
که خلاقیت به عنوان تغییر ملاک و سبک های تفکر به عنوان متغیر پیشبین برگزیده شدهاند. جامعه آماری
تحقیق ١٤٦٠ دانش آموز دبیرستان های شهرخشت میباشد که به طور تصادفی ساده از بین آنها١٠٠ نفربع
عنوان نمونه انتخاب گردید. روش آماری دراین پژوهش شاخص های آمارتوصیفی میانگین و انحراف
استاندارداست وسپس روش های آماراستنباطی نظیرآزمون t و ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل
رگرسیون استفاده شده است و ابزارهای سنجش متغیرها شامل پرسشنامه خلاقیت تورنس و سبک های تفکر
استرنبرگ گردیده است.
پژوهش حاضر دربرگیرنده ی ٨ فرضیه میباشد و نتایج تحقیق نشان دادند که بین انواع سبک های تفکر
قانون گذار، قضاوت نگر، فردسالار، برون نگر، آزاداندیش، محافظه کار باخلاقیت رابطه معنیداری وجود
دارد و همچنین تحلیل رگرسیون نشان داد که بین آزاداندیش با خلاقیت رابطه ساده و چندگانه معنیداری
وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
افرادادراکي مايلندکه بيشتر به اطلاعات مربوط به محيط تکيه کنند، درحالي که افـراد قضاوتي، مايلند تفسيرهاي خود را فراتر از اطلاعات موجود ارائه دهند (استرنبرگ ، ١٩٩٧) هريسون و برامسون (١٩٨٢) معتقدندکه عدم تطابق بين يادگيري و تفکربه تفاوت هاي فردي نسبت داده شود که البته صحيح ترآن است که تفکر به شخصيت افراد نسبت داده شود آنها اينطور استدلال ميکنندکه سبک هاي تفکر مکمل مجموعه راهبردهاي مفهومي و عيني افراد هستند در سازمان هايي که ارتباطات قوي و تنگاتنگ افراد باعث ايجاد خلاقيت و موفقيت است ، مقوله سبک هاي تفکر کارآيي زيادي دارد و در يک محيط گروهي اطلاع از شناخت فرآيندهاي ذهني و فکري افراد و طرزگفتار به معناي کلمات و زبان گفتار اشخاص و رفتار افراد، حرکات و رفتارهايي که اشخاص به عنوان نتيجه سبک تفکر از خود نشان ميدهند اگر بين اين سه مقوله بتوان ارتباط و هماهنگي ايجاد کرد ميتوان رابطه بين رفتار و گويش وروش تفکر را درک کرد (عباسيفر، ١٣٨٤) الگوهاي سبک تفکرهريسون وبرامسون هريسون و برامسون درسال ١٩٨٢ سبک هاي تفکر را در ٥ گروه دسته بندي کرده اند: ترکيبي، ايده آليسم ، پراگماتيسم ، آناليسم ، رئاليسم .
و در دو سطح کلينگر و جزيي نگر و در حيطه درون نگر و برون نگر و تمايلات آزادانديش و محافظه کار تقسيم شده اند، از آنجايي که در اين تحقيق ١٣ سبک مورد بررسي قرار ميگيرد بنابراين به توضيح اين سبک ها پرداخته ميشود: ١- سبک تفکر قانون گذار افرادي که داراي تفکر «قانون گذار» هستند، مايلندکارها به شيوه اي که ترجيح ميدهند و خود تصميم بگيرند که چه کاري انجام دهند و چگونه به انجام برسانند، افراد قانون گذار دوست دارند قوانين را خود وضع کنند و به مسائلي بپردازندکه قبلا طرح ريزي و سازماندهي نشده باشد برخي از فعاليت هايي که در تفکر قانون گذار مطرح است عبارتند از: ارائه مقالات بديع ، طراحي پروژه هاي نوين ، ايجاد برنامه هاي آموزشي و شغلي پيشرفته و اختراع چيزهاي نو (استرنبرگ ، ١٩٩٧).