چکیده:
این مقاله از دو بخش تشکیل شده است؛ در بخش اول اثبات میشود که نزول بلا یا نعمت از طرف خداوند بر بندگان علل متفاوتی دارد. در برخی موارد این علل با یکدیگر در تضاد هستند و نمیتوان آنها را در یک مورد جمع کرد. در این خصوص شش علت برای ابتلا به مصائب و دو علت برای نزول نعمت بر بندگان از طرف خداوند در آیات و روایات یافت شده است. در بخش دوم اثبات میشود که به دلیل وجود تضاد در ادله نزول بلا و نعمت، نسبت دادن ابتلا به مصیبت یا نزول نعمت در یک فرد، به علت مشخص به صورت یقینی از نظر اخلاقی موجه نیست و این نسبت که قطعا خداوند به این دلیل خاص، نعمت یا مصیبت را نازل کرده، صحیح نیست. در خصوص اثبات این مطلب، دو دلیل اخلاقی ارائه شده است؛ یکی بر پایه نااخلاقی بودن دروغ بستن به فعل خداوند و دیگری بر پایه نااخلاقی بودن تهمت زدن به بندگان.
This article comprises two parts: in the first part, it is proved that there is a variety of causes for the descent of divine disasters or blessings on servants. In some cases, these causes are in conflict with one another and cannot be aggregated into one case. In this regard, there are six causes for suffering from calamities and two causes for the descent of God’s blessings on the servants in Koranic verses and traditions. The second part proves that, due to the contradiction in the proofs of the disasters and blessings, the attribution of suffering from calamities or the descent of blessings on a person to a specific cause is certainly not morally justified, and the attribution that God certainly for this particular reason sends down the blessings or calamities is not right. There are two moral reasons for proving this: one is based on the immorality of lying about God and the other is based on the immorality of slandering the servants
خلاصه ماشینی:
نااخلاقي بودن نسبت علت متمايز در نزول بلايا و نعم به خداوند علياصغر محمدزاده چکيده اين مقاله از دو بخش تشکيل شده است؛ در بخش اول اثبات ميشود که نزول بلا يا نعمت از طرف خداوند بر بندگان علل متفاوتي دارد.
در اين مقاله به علل و اینکه چه رابطهاي بين آنها وجود دارد، پرداخته میشود؛ آيا ممکن است تمام آن علل در خصوص يک نعمت يا بلا صدق کند؟ يا ازآنجاکه برخي از اين علل با يکديگر در تضادند، چنين امکاني وجود ندارد؟ بحث اصلي اينجاست که اگر در بين برخي از علل تضادي وجود داشته باشد، آيا ما اخلاقاً مجاز هستيم که بدون علم کافي، نزول نعمت يا بلا در خصوص افراد يا جوامع را به برخي از اين علل نسبت دهيم؟ اهميت عملي پرداختن به اين مسئله، اين است که در برخي موارد، يکي از ريشههاي وقوع يک عمل غيراخلاقي در جامعه، جهل عامه مردم يا حتي متخصصان، نسبت به غيراخلاقي بودن آن عمل است.
(اعراف / 84 ـ 80) مورد عبرت واقع شدن براي ديگران، در کنار کفر و گناه ميتواند عامل عذاب الهي باشد؛ مانند غرق شدن فرعون و يارانش در زمان حضرت موسي (اعراف / 136) در آيه مذکور از کلمه «انتقمنا» استفاده شده، يعني غرق کردن فرعونيان انتقام بوده است، اما در تفاسير توضيح داده شده که مراد از انتقام، معناي متبادر از آن در زبان فارسي که بار منفي دارد و نوعي تشفي در آن وجود دارد، نيست، بلکه انتقام به معناي کيفر و مجازات است.