چکیده:
نقد روانشناختی گونهای از نقد ادبی است که بر اساس اصول روانشناسی به نقد و تحلیل اثر ادبی میپردازد. در این نوع نقد، شخصیّت مهمترین مسالة تحقیق است. مطابق این رویکرد، در این مقاله که به شیوۀ توصیفی- تحلیلی انجام شده، شخصیّت قهرمان در یک داستان عاشقانه (بیژن و منیژه)، از حیث تحلیل روانکاوانه بررسی شده تا این فرضیه اثبات شود که یک داستان عاشقانه– قهرمانی، فارغ از جنبههای رمانتیک خود، داستانی از تعالی شخصیّت قهرمان در مسیر تشرّف از من به فرامن یا من آرمانی است. بیژن در این داستان، هبوط در ظلمت ناخودآگاه را تجربه میکند، سپس، احساس گناه، زمینة تعالی او را فراهم میکند؛ مسیری که با تبعید به چاه تاریک آغاز میشود. این چاه را میتوان مظهری از جنبة تاریک خویشتن بیژن دانست که خروج وی از آن، مستلزم فرایندی چون یک درمان روانشناختی است تا این چاه تاریک درون را به روشنای خودآگاهی و رهایی تبدیل کند. در نتیجه بیژن (خود)، همراه منیژه که نمادی از اروس اوست، تاوان گناه را با سختترین رنجها میپردازد تا ناخودآگاه (چاه) به خودآگاه (رهایی) تبدیل شود. آزمون پایانی او نمادی از همین تعالی است.
In psychological criticism character is the main focus of the research. According to this approach, hero’s character in Bizhan and Manizheh which is a romantic tale is studied and analyzed in terms of psychological principles to prove the hypothesis that far from the romantic aspects, this genre of stories revolve around the journey the hero undertakes to reach his superior self or his ideal self. This research is based on the descriptive analytic method. Bizhan experiences the darkness of the unconscious by falling into a well, then feeling of guilt prepares the ground for his perfection; a path which begins with an exile in a dark well which is a symbol for the dark side of Bizhan’s self whose deliverance necessitates a procedure such as a psychological cure to transform the darkness of the within into the brightness which consciousness and freedom brings forth. As a result Bizhan himself together with Manizheh who is a symbol of his id, pays the price of his guilt with the most enduring tortures in order to gain his freedom. His final trial is a symbol of this advancement.
خلاصه ماشینی:
در این صحنۀ شگفت ، تهمتن با تهمینه (که حتا در سطح اسم نیز مؤنث نام اوست ) روبه رو شده ، گویا در رؤیایی شگرف با روح مؤنث خود دیدار میکند: یکی بـرده شـمعی معنبـر بـه دسـت خرامـــان بیامـــد بـــه بـــالین مســـت پــس پــرده انــدر یکــی مــاه روی چو خورشـید تابـان پـر از رنـگ وبـوی دو ابــرو کمــان و دو گیســو کمنــد بـــه بـــالا بـــه کـــردار ســـرو بلنـــد روانـش خـرد بـود و تـن جـان پـاک تــو گفتــی کــه بهــره نــدارد ز خــاک (فردوسی، ١٣٨٦: ٢/ ١٢٢) رستم با دیدن این مادینۀ درون خود چنان متحیر میشود که بـرای دور کـردن سـحر پریان و ابطال جادوی جادوان نام خدا را به مدد میخواند؛ صـحنه ای کـه از بعـد مـاورای طبیعت این دیدار گواهی میدهد: ازو رســـتم شـــیردل خیـــره مانـــد بـــرو بـــر جهـــان آفـــرین را بخوانـــد (همان ) در میان تیپ های روانی معروف روان کاوان در طبقه بندیهای روان شـناختی، قهرمـان ، ذاتا یک تیپ «برتریطلب » است و خویش کاری اساطیری او بر این نکته متمرکز است که با چیره شدن بر دشمنانی که از نظرگاه هویت ملی یا اخلاقی (تقابـل خیـر و شـر)، قطـب منفی داستان را پدید میآورند، جایگاه خویش را به عنوان محور ایمان جمعی مخاطبـان خود تثبیت کند؛ جایگاهی که قهرمانان داسـتان هـا- از روایـات حماسـی کهـن تـا آثـار پرکشش سـینمای امـروز جهـان - پیوسـته در کسـب و حفـظ آن کــوشیده اند، امـا ایـن عاشقانه ها، دریچه ای به بخش «مهرطلب » شخصیت برتریطلـب قهرمـان مـیگشـاید، تـا کمال انسانی این الگوی شخصیتی را به اثبات برساند.