چکیده:
تحلیل و بررسی معقولات ثانی از گذشتۀ دور در میان فیلسوفان مطرح بوده است. معرفت شناسی مفـاهیم فلسـفی به بررسی نحوه انتزاع این مفاهیم می پردازد و در نوشتار حاضـر، بـا روش توصـیفی ـ تحلیلـی، معرفـت شناسـی مفاهیم فلسفی در اندیشه علامه طباطبائی و آیت الله مصباح واکاوی شده است. از رهگـذر ایـن جسـتار مشـخص می شود که علامه طباطبائی نخستین فیلسوفی است که نحوه انتزاع مفاهیم فلسفی از جمله مفهوم وجود و عـدم را مطرح ساخته است. به باور وی، مفاهیم فلسفی با بهره گیری از علم حضوری انتـزاع مـی شـوند. آیـت الله مصـباح برخلاف علامه طباطبائی، علم حضوری و تجربه درونی را برای انتزاع هریـک از نخسـتین مفـاهیم فلسـفی کـافی نمی داند، بلکه معتقد است که علاوه بر آن باید با هم مقایسه شوند و رابطه خاصی میان آنها در نظر گرفته شـود. بـه باور آیت الله مصباح، روش علامه طباطبائی در انتزاع مفاهیم فلسفی از عمومیت برخوردار نیست.
Analysis and investigation of secondary intelligibles has been focus of attention among philosophers since long ago. Epistemology of philosophical concepts deals with an investigation of these concepts, and in the present article, we have explored the epistemology of philosophical concepts in the minds of Allama Tabataba’i and Ayatollah Mesbah. In this study, it is clarified that Allama Tabataba’i was the first philosopher who put forward the mode of abstraction of the philosophical concepts including the concept of existence and non-existence. He believes that philosophical concepts are abstracted by using intuitive knowledge. Ayatollah Mesbah, unlike Allama, does not consider intuitive knowledge and internal experience as sufficient for abstraction of each of the primary philosophical concepts; rather, he maintains in addition to that, they must be compared with one another, and one must regard a certain relation among them. In his view, Allama’s method in abstracting philosophical concepts cannot be generalized.
خلاصه ماشینی:
اين عدم انتزاع از خارج مـيتوانـد ازاين رو باشد که آن امور خارجي حيثيتشان فقط خارجي است و امکان ورود به ذهن براي آنهـا ميسـر نيسـت ؛ ماننـد وجود و صفات حقيقي آن ؛ يا ازاين رو باشد که حيثيت آنها، حيثيت عدم تحقق و امتناع است مانند عدم ؛ و يـا ازايـن رو باشد که نفس آنها را از ملاحظه مفاهيم مرتسم در ذهن انتزاع مي نمايد؛ چهارم : دقت در عبارات علامه طباطبائي نشان مي دهد که ايشان در توضيح معقـولات ثـاني از واژه «مصـداق » بهره مي برد؛ ولي در توضيح معقـولات اولـي از واژه «فـرد» اسـتفاده مـي کنـد (طباطبـائي، ١٤١٦ق ، ص ٢٥٦).
يکي از مهم ترين وجوه اشتراک ميان ديدگاه آيت الله مصباح و علامه طباطبائي اين است کـه ايشـان نيـز بـراي دستيابي ذهن به نخستين مفاهيم فلسفي مانند مفهوم وجود و عدم به دنبال يک منشأ دروني مـيگـردد.
به باور ايشان نيز نخستين دسته از مفـاهيم فلسـفي ماننـد «احتيـاج » و «اسـتقلال » و سـپس «علـت » و «معلول » را از معلومات بالا واسطه و وجدانيات انتزاع مي کنيم (همان ، ص ٢٥٠ـ٢٥١)؛ امـا آنچـه در ديـدگاه آيـت الله مصباح نقش کليدي ايفا مي کند، عنصري است که ايشان در تحقق هـر مفهـوم فلسـفي لازم و ضـروري مـي دانـد؛ به گونه اي که بدون آن ويژگي صرف منشأ دروني نيز مفيد فايده نخواهد بود: حتي علم حضوري و تجربه دروني نسبت به هريک از آنها [نخستين مفاهيم فلسفي] هم براي انتزاع مفهوم مربوط به آن کافي نيست ؛ بلکه علاوه بر آن بايد بين آنها مقايسه گردد و رابطه خاصي در نظر گرفته شود و به اين لحاظ است که گفته ميشود که اين مفاهيم «مابازاي عيني» ندارند.
از مهم ترين وجوه اشتراک ميان ديدگاه آيت الله مصباح و علامه طباطبائي اين اسـت کـه هـر دو بـراي دسـتيابي ذهن به نخستين مفاهيم فلسفي مانند مفهوم وجود و عدم به دنبال يک منشـأ درونـي مـيگردنـد.