چکیده:
این مقاله در صدد است به این پرسش پاسخ دهد که نمایشنامه بهعنوان یک قالب ادبی، چگونه میتواند جلوهای گفتمانی پیرامون وقایع تاریخی و مسائل اجتماعی باشد. بهنظر میرسد ضرورتی فراتر از تاریخ، یعنی نیاز به تفکّر پیرامون گذشته و فهم و ادراکِ تاریخ، زمینهساز پیوند میانِ فضای ذهنی مؤلّف و مخاطب در زمان حال و نیز وقوعِ رخدادها در گذشته میباشد. هدف این پژوهش بررسی و شناخت الگوهای گفتمان نمایشی پیرامون تاریخ و پدیدههای اجتماعی از منظر ایدۀ فراتاریخنگاریِ هایدن وایت است. از آنجاکه داستانپردازی و ظرفیتهای زبانی، از شاخصههای گفتمان در نظریۀ فراتاریخنگاری هستند، فرض بر این است که نمایشنامه از طریقِ امکاناتِ روایی و زبانی، گفتمان پیرامون گذشتۀ تاریخی را در زمان حال ممکن میسازد. این پژوهش به روش کتابخانهای و از طریق جمعآوری و تحلیل اطّلاعات انجام پذیرفته است. یافتههای این مطالعه نشان میدهد که نمایشنامه قادر است به واسطۀ ایجاد نظمی زبانی و کلامی، محدودۀ رسمیِ دستورِ زبان روایت را شکسته و از طریقِ امکانات روایی و ظرفیتهای زبان، مرزهای گفتمان میان گذشته و حال را گسترش دهد.
This study intends to answer a question that how can drama -as a literal framework- be a representation of surrounding discourse of historical and social issues. It seems that a necessity beyond history which is a thoughtful attention of the history and its comprehension is the primary path to connect the author’s mindset and his audience towards past and present events. This study is done with a purpose and identification of patterns on dramatic discourse in terms of history and social issues from the Hayden White’s Metahistory perspective. Since storification and language capacity are considered as discourse paradigms in Metahistorical theory, the hypothesis claims that drama enables historic discourse to be felt at the present time by means of narration and language amenities. The preset study has been executed through library research and data collection and analysis. The findings show that drama is able to disrupt the syntax of formal narration due to establishing a discourse discipline and to expand discourse borders between past and present via narrative amenities and language capacities.
خلاصه ماشینی:
یافتههای این مطالعه نشان میدهد که نمایشنامه قادر است به واسطۀ ایجاد نظمی زبانی و کلامی، محدودۀ رسمیِ دستورِ زبان روایت را شکسته و از طریقِ امکانات روایی و ظرفیتهای زبان، مرزهای گفتمان میان گذشته و حال را گسترش دهد.
حال زمان آن رسیده تا این پرسش را مطرح کنیم که چنانچه بپذیریم فراتاریخ ایدهای است دربارۀ پیشفرضهای تاریخ و رخدادها در گذشته، چرا به سمت گفتمان روایی متمایل میگردد؟ بهنظر میرسد هایدن وایت تحتِ تأثیر نظریات ویکو بر شکل جدیدی از نگارش تاریخ بر اساس ساختارهای نوین زبانی که در آن تخیّل و داستان نقشِ مهمّی داشته باشند، پافشاری میکرد(Paul, 2011: 76) که به نوعی شیوۀ ساختمند کردن واقعیّتهای آشفتۀ جهان در جهت معنی میباشد(Domanska, 1998: 174).
(به تصویر صفحه رجوع شود) نمودار1: الگوی دوسطحی روایت بر اساس دیدگاه ژنت/ منبع: نگارندگان گفتمان از این منظر، بازآرایی یا نوع برخورد با وقایع در سطح ارائۀ روایت یا به تعبیر ژنت، «متن روایی» است و از آنجا که متن روایی، همان داستان است (کنان، 1387: 24)، پس میتوان نتیجه گرفت گفتمان حاصل برهمکنشِ داستان و نظامی از نشانهها در دستگاهِ زبان است.
(به تصویر صفحه رجوع شود) نمودار 3: فرایند گفتمان بر اساس دیدگاه یان/ منبع: نگارندگان از آنجا که «موضوع اصلی روایت چگونگی ارائۀ برخی رویدادها است و نه خود آن رویدادها» (پرینس، 1395: 21)، نشانههای روایتشده، همان عناصرِ روایی، یعنی شخصیّتها، زمان و مکان هستند.