چکیده:
خوی فطری انسان در نفسالامر به سمت خیر و نیکی میل دارد که وقتی این میل به منطق جامعه سوق پیدا میکند، خیر فردی را به خیر جمعی مبدل کرده و تعامل و تسالم را برای همه طلب میکند؛ مقولهای که بنا به کژیهایی که در عالم ناسوت و توسط بشر بنا به منافع شخصی روی میدهد، تقابل و مواجهه میان انسانها ایجاد میکند که ریشه در تقابل تناقض حق و باطلی دارد که در نفس خلقت قرار داده شده است. دو واژهای که حاکی از وجودیبودن حق و عدمیبودن باطل دارد و ظالم و مظلوم به تناسب همین تقسیمبندی، معنا و هویت مییابند که در مواجهه حق و باطل در رویکرد سیاسی و الاهیاتی، قبل از آنکه رویارویی بهصورت عینی و عملی مصداق یابد، طرفین روی به ملاعنه میآورند. در این پژوهش، بنا به ضرورت شناخت ماهوی و کارکردی مرگ و لعن و نفرین با رویکرد بین رشتهای سیاسی و الاهیاتی، به روش تحقیق توصیفی از نوع بررسی موردی و اسناد با تمرکز تاریخی ـ تحلیلی به واکاوی مسئله پرداخته شد که باتوجهبه اهمیت یکی از مصادیق پژوهش، شعار راهبردی «مرگ بر امریکا» درقالب مطالعه موردی و ذیل فلسفه سیاسی آن با 100 قرینه مورد فحص و غور قرار گرفت که نشان از عمق و معنای عقلایی این لعان است؛ لذا یافتههای پژوهش مؤید رویکرد ایجابی و سلبی مرگ و لعن دشمن است که درمعنای «مرگ بر امریکا» قوامیت مییابد.
The natural nature of human beings in Nafs-al-Amr tends to go towards goodness and good deeds, which turns individual goodness into common good only when the former is driven towards the logic running in the society and demands interaction and compromise for all alike. And this, supported by the fact that perversities are driven in the Nasut (the earthly world) by human beings according to their personal interests, creates a conflict or confrontation among human beings, which is rooted in the good and evil conflict embedded in the creation itself. These two concepts (good and evil) indicate that good is an existential entity and evil is an non-existent entity. It is in the very relation to this duality that the oppressor and the oppressed acquire their sense and identity. Further, if viewed from a political and theologian perspective, the parties to a conflict between the good and evil will turn to damn and curse each other, before the conflict proves to be an objective and practical case. In this research, as it is necessary to understand the identity and function of damnation with a political theological approach, the problem was explored with descriptive method of case study type and documentation with a historical analysis focus, where, considering the significance of one of the research applications, the down-with-America approach came to be contemplated in the form of a case study subjected to its political philosophy with 100 subjects, something that indicates an in-depth and rational way of damning. So, the findings of this research substantiate the positive and negative approach to damning and cursing enemies, a fact that is embodied in the meaning of “DOWN WITH AMERICA”.
خلاصه ماشینی:
2. Racism 185 اعتراضات مردمي جليقه زردها و جليقه سياهان در شنبه هاي فرانسه ، حق وتو، تروريسم دولتي و حمايت از رژيم صهيونيستي و نظام هاي پادشاهي، تسلط بر نهادهاي حقوقي و سياسي بين المللي به ويژه سازمان ملل با سلطه بر شوراي امنيت ، همجنس گرايي نژادي، نسل کشي، سرکوب آزاديهاي ديني و مخالفت با حجاب و حريم در روابط زن و مرد، نگاه درجه دو به زنان و سوءاستفاده ابزاري، کمونيسم جنسي، قاچاق انسان ، نقش در آپارتايد١ آفريقاي جنوبي، کشتار مسلمانان در نيوزيلند)؛ ـ پيگيري سياست هاي تحريم و مهندسي تخريب در مواجهه با مخالفين (تعليق عضويت روسيه از گروه G٨، مخالفت با پيوستن ترکيه به اتحاديه اروپا، تحريم غذا و دارو، اجازه کشت ندادن به کشاورزان يا ريختن مازاد محصولات کشاورزي به دريا به منظور جلوگيري از افت قيمت )؛ ـ تلاش در به وجودآوردن جريان هاي معارض با رنگ و لباس اسلامي در مسير اسلام هراسي، شيعه هراسي و ايران هراسي (پيوند سعودي ـ حنبلي، بابيت ، بهائيت ، حزب بعث ، وهابيت ، القاعده ، الشباب ، داعش ، بوکوحرام ، جبهۀالنصرٔە، جيش الفتح ، احرار الشام ، جند الاقصي، پژاک، جندالشيطان ، کومله ، فرقه دراويش )؛ ـ انحراف جريان هاي موسوم به بيداري اسلامي در کشورهاي آفريقايي و آسيايي (مصر، ليبي، تونس ، الجزاير، موريتاني، مراکش ، سودان ، جيبوتي، سعودي، اردن ، عمان )؛ ـ تبعيد، ترور، شکنجه و اعدام رهبران و فرماندهان جنبش هاي اسلامي و آزاديبخش ملي و بين المللي (رئيسعلي دلواري، قائم مقام فراهاني، اميرکبير، ستارخان و باقرخان ، سيد حسن مدرس ، نادر مهدوي، سعيد کاظمي آشتياني، محمد خياباني، ميرزا کوچک خان ، عليمردان خان بختياري، سيدمصطفي خميني، سيدمجتبي نواب صفوي، مرتضي مطهري، امام موسي صدر، احمد متوسليان ، عزالدين قسام ، راغب حرب ، چه گوارا٢، بابي ساندز٣، سيدعباس موسوي، احمد ياسين ، احمد شاه مسعود، برهان الدين رباني، بينظير بوتو، عماد مغنيه ، سيدمحمدباقر صدر، 1.