چکیده:
هر نظریهای که در علوم انسانی مطرح میشود مبتنی بر مبانی هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی خاصی است. شناخت این مبانی و ارتباط آنها با نظریهی مدنظر را میتوان «روششناسی بنیادین» نامید. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد روششناسی بنیادین به بررسی نظریهی قرارداد اجتماعی «جان لاک» میپردازد و تلاش میکند که ارتباط این نظریه را با مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی لاک روشن سازد. بهلحاظ هستیشناسی، سوبژکتیویته و اومانیسم و همچنین سکولاریسم اندیشهی قرارداد اجتماعی لاک را راهبری میکند. تلفیق تجربهگرایی با نوعی مابعدالطبیعه و تضعیف عقل قدسی با قراردادن عقل در مقام داور وحی، دو مبنای مهم معرفتشناختی لاک در این نظریه است. بهلحاظ انسانشناسی نیز نگاه خوشبینانه به طبیعت انسانی در اندیشهی او تأثیرگذار بوده است. بر این اساس، نظریهی قرارداد اجتماعی لاک که بعد از دوران مدرن مطرح شده است واجد ماهیت جدیدی است؛ ماهیتی که نمایانگر نگرش جدیدی به انسان و نسبت او با جهان است؛ نگرشی که در طی آن، انسان و خواستها و امیال او محور قرار میگیرد.
and their relation to the theory in question is called "fundamental methodology”. By the means of a descriptive-analytical method and a fundamental methodology approach, this paper investigates John Locke's social contract theory and aims to clarify the relationship of this theory with Locke's ontological, epistemological and anthropological principles. In terms of ontology, subjectivity and humanism, as well as secularism govern Lock's social contract thought. Combining empiricism with a kind of metaphysics and weakening of sacred intellect by placing the reason as the judge of revelation, are the two important principles of Locke's epistemology in this theory. In terms of anthropology, an optimistic view towards the human nature has influenced his thinking. Accordingly, Locke's social contract theory, which has been put forward after the modern era, has a new nature, a nature that represents a new attitude towards man and his relation to the world, an attitude in which man and his wills and desires is centered.
خلاصه ماشینی:
بر این اساس، نظریهی قرارداد اجتماعی لاک که بعد از دوران مدرن مطرح شده است واجد ماهیت جدیدی است؛ ماهیتی که نمایانگر نگرش جدیدی به انسان و نسبت او با جهان است؛ نگرشی که در طی آن، انسان و خواستها و امیال او محور قرار میگیرد.
همین احساس لذت و رنج ملاک اصلی ارادهی انسانی تلقی میشود: «آفریدگار وجود ما به حکمت بالغهِی خود بهمنظور تحریک قوهِی فکر و حرکت که در حدود قابلیت ماست، چنین مشیت کرده که تعدادی از افکار و احساسات ما توأم با ادراک خوشی باشد و اگر این خوشی از احساسات خارجی و افکار درونی ما جدا میشد، در آن صورت، دلیل برای ترجیح یک فکر یا فعل به دیگری و تبدیل غفلت به توجه و حرکت به سکون در بین نمیبود...
دلیل این امر از دیدگاه لاک آن است که کلمات فقط آن تصوراتی را به قوهی تفکر انسان احضار میکند که برای او بهحکم عادت، علامت آن تصورات بوده است، اما نمیتواند هیچ تصور بسیطی را که کاملاً جدید است وارد صحنهی تفکر او کند (لاک، 1380: 3-4).
2. حاکمیت قانون مدنی و توسل به اکثریت: وقتی که با حاکمیت سوبژکتیویته و بر اساس مبانی قرارداد اجتماعی، توافق و رضایت برای حکمرانی محوریت مییابد، طبیعی است که این توافق و رضایت خود را در ساختار حکومت نیز نشان خواهد داد.
نظریهی قرارداد اجتماعی لاک، که یکی از مبانی مهم دموکراسیهای مدرن شناخته میشود، از دل این مبانی متولد شده است و نحوهی ترسیم حرکت از وضع طبیعی به وضع مدنی و تشکیل دولت در اندیشهی لاک تحت تأثیر همین مبانی است.