چکیده:
مقاله حاضر به منطق فهم اندرکنش سنت سیاسی کلاسک ایران با دوانگاریها پرداخته است. پرسش اینکه چه الگویی از مواجهه ابعاد رسمی و غیر رسمی قدرت در رویارویی با مفاهیم زوجی، در دوره ی زمانی فوق را می توان صورتبندی نمود؟فرضیه آنکه منطق مواجهه با مفاهیم زوجی از الگوی عام،کلی و از پیش تعیین شده پیروی ننموده و تابعی از بسامد نسبت مفاهیم «خود و دیگری» می باشد. برای آزمون فرضیه، داده های تاریخی دوران کلاسیک شامل دورهی ایران باستان، قرون نخستین و میانه اسلامی بر اساس رویکرد اسملسر انتخاب گردیده ومبتنی بر روش جامعهشناسی تاریخی- تفسیری ( راهبرد کاربست مفاهیم برای تفّهم علم الاجتماع تاریخی) با بکارگیری نسبت مفاهیم «خود و دیگری» در اندیشه مارتین بوبر به بحث گزارده شده است. یافته های پژوهش با ابتنای بر روابط «من - تو» و «من – آن» در مناسبات«خود و دیگری » منتج به الگوهای چند گانه گردیده و قابل مصورسازی است.
Logic of understanding dualism in Iran’s classical politics tradition Abstract This paper examines the logic of understanding Iran’s classical politics tradition interaction with dualism. The question is which pattern of confronting official or unofficial aspects of power with binary concepts can be formulated in the foregoing time period? The hypothesis is that logic of confrontation with binary concepts has not followed any generic, general or predetermined pattern and is a function of the concepts “self and the other” ratio frequency. To test the hypothesis, historical data of the classical period was chosen from ancient Iran, early and middle centauries of Islam based on Smelser approach and was discussed based on sociological historical survey method, the strategy of integration of concepts to understand history of sociology, with using the concepts “self and the other” ratio frequency in Martin Buber’s view. The research findings with the assumption of the “Ich-Du” and “Ich-Es” relations in “Self and the other” relationship has led to multiple patterns and are visualizable. Keywords: Iran, Classical, Dualism, Understanding Logic. Self and the other
خلاصه ماشینی:
به نظر میرسد، این دوگانه انگاریها در سنت سیاسی ایـران ، خاسـتگاه ویـژه ای دارند و بیشتر از درون هندسـه تـاریخ ظـاهر شـده انـد کـه اضـلاع چندگانـه آن را «گزاره های کلامی مشروعیت ساز در سنت سیاسی ایران باستان »، «عقاید اسـلامی در قرون نخستین »، و «سنت اقتدارگرایی دوره میانه اسـلام » در قالـب دوران کلاسـیک ؛ «منازعه اجتماعی سـده نـوزدهم »، «دگردیسـی امـر سیاسـی در دوران مشـروطه »، و «خصم گونگی نظم سلطانی و گفتار شاهی در رویارویی با شـریعت در دوره پهلـوی اول و دوم » در قالب دوران مدرن ، شکل داده است ؛ آنچنان کـه بنـا بـه گفتـه کـارل پوپر، «زمانیکه مجادله برای طولانیمدت ، به ویژه در فلسفه ، تداوم یابد، در کُنـه آن ، ٣٥ اصلاً مسئله ای در مورد الفاظ نیست ، بلکه به هرحال مسئله ای در مورد چیزها قلمداد می شود» (پوپر، ١٣٧٠: ٢٠).
این مقاله درصدد پاسخ گویی به این پرسش است که «چگونـه مـیتـوان منطـق رویارویی با دوگانه انگاری ها در سنت سیاسی کلاسیک ایران را فهم و صورت بنـدی کرد؟» در راستای پاسخ گـویی بـه ایـن پرسـش ، ضـمن بررسـی سـه دوره از دوران کلاسیک ایران (ایران باستان ، قرون نخستین اسلامی، و دوره میانه تمدن اسـلامی) و انتخاب داده های موردنظر، این فرضیه ارزیابی شده است کـه «منطـق رویـارویی بـا دوگانه انگاری ها در سنت سیاسی کلاسیک ، قالب ثابتی ندارد و از راهبردهای الگوی عام و کلی و همچنین ، از تبیین علی در جامعه شناسی تاریخی پیروی نمیکند، بلکـه ٣٦ بسامدی از روابط برساخته از نسبت «مفاهیم خود و دیگری» است ».