چکیده:
برخی عالمان شیعی - که به اخباریان معروفاند - عقاید مختلفی درباره آیات و روایات دارند. یکی از باورهایشان این است که منکر حجیت همه آیاتاند و استدلال به قرآن را مشروط به در دست داشتن تأییدی از سوی اهل بیت: میدانند و تفسیر قرآن را مخصوص اهل بیت: میدانند. در رد باور آنها، استدلالها و کتب زیادی نوشته شده است، اما برآیند این مقاله، یکی از بهترین نقدهای این عقیده اخباریان محسوب میشود.
در این مقاله با تکیه بر روایات تفسیر عصری و اثبات عصری بودن آنها، به استخراج قواعد برآمده از آنها پرداخته شده است. این قواعد عبارتاند از: لزوم پیوند تفسیر با قواعد زبانشناختی عربی، لزوم پیوند تفسیر با دیگر آیات قرآن، لزوم اعمال قواعد علوم قرآنی در تفسیر - که ارجاع متشابهات به محکمات، و لزوم توجه به زمان نزول آیات از جمله مکی و مدنی بودن آنها از مصادیق این قاعده است -، لزوم استفاده از قرینه روایات اهل بیت:، عدم جواز تأویل به مصداق یا ذکر بطون برای آیات و لزوم استفاده از عقل و قوانین عقلی در تفسیر.
از رهگذر این قواعد نتیجه میگیریم که اهل بیت: به وسیله اشاره به این قواعد تفسیری، راه را برای تفسیر قاعدهمند دیگران نیز بازکردهاند.
خلاصه ماشینی:
این قواعد عبارتاند از: لزوم پیوند تفسیر با قواعد زبانشناختی عربی، لزوم پیوند تفسیر با دیگر آیات قرآن، لزوم اعمال قواعد علوم قرآنی در تفسیر - که ارجاع متشابهات به محکمات، و لزوم توجه به زمان نزول آیات از جمله مکی و مدنی بودن آنها از مصادیق این قاعده است -، لزوم استفاده از قرینه روایات اهل بیت(، عدم جواز تأویل به مصداق یا ذکر بطون برای آیات و لزوم استفاده از عقل و قوانین عقلی در تفسیر.
این روایت به خوبی اختلاف نظرات فقهی در عصر و زمان اهل بیت( را نشان میدهد، و به وضوح نشان میدهد که در فتواهای فقهی مختلف، رویکرد اهل بیت استفاده از آیات قرآن بوده است، امام برای توضیح و تفسیر مقصود از قطع دست در آیه سرقت، و این که دست دزد از کجا باید قطع شود، از آیهای دیگر یعنی آیه هجدهم سوره جن بهره برده است و فرموده منظور از قطع دست، قطع انگشتان است.
1 اما از روایات تفسیر عصری که بررسی و تحلیل شد نیز میتوان لزوم این قاعده را استخراج و استنباط کرد که در ذیل یک نمونه از آن اشاره میشود: از حسن بن زید از جعفر بن محمد (روایت شده است که امام علی( در زمان زمامداری عمر درباره مسح بر روی کفش، با گروهی از مردم (که معتقد به مسح بر کفش بودند) مخالفت کرد، گفتند: پیامبر( را دیدیم که بر کفشها مسح کرد.