چکیده:
پژوهش حاضر، بر آن است تا نشان دهد که برای تدوین اصول بلاغت و سخنوری در جهان اسلام، باید به منابعی جز منابع رسمی بلاغت مراجعه کرد. یکی از این منابع، مجموعه متونی است که به«ادبیات حکمی» یا «اندرزنامه»ها شهرت دارد. برخی از متون متعلق به این ژانر ، حاوی اصولِ بنیادینِ «بلاغتی» است که بیش از هر چیز خاصِ موقعیتهای گفتاری و شفاهی است. در مقالهی حاضر، از طریق مقایسهی کهنترین رسالهی بلاغی موجود، یعنی رسالهی آموزههای پتاححوتپ، و برخی فصول قابوسنامه به مثابهی نخستین اندرزنامهی فارسی که فصول مستقلی را در باب سخنوری در خود جای داده است، تلاش میشود اصول بلاغت شفاهی و گفتار-محور تدوین گردد. این اصول عبارتاند از: 1- خاموش ماندن 2- سخن گفتن در زمان مناسب 3- عدم افراط در کاربرد واژگان پرشور و عاطفی 4- سلیس سخن گفتن همراه با تامل فراوان 5- یکی بودن دل و زبان، یا بیانِ حقیقت. بررسی این اصول، گذشته از نشان دادن تفاوتهای بنیادین میان بلاغت گفتار-محور و نوشتار-محور، نشاندهندهی استقلال بلاغت ایرانی از سنت فن خطابهی یونان و روم باستان نیز هست و همچنین میتواند در جهت تدوین اصول بلاغت ایرانی – اعم از شفاهی و مکتوب، و مستقل از اصولی که در درسنامههای بلاغیِ تالیف شده به زبان عربی یافت میشود- نیز راهگشا باشد.
This article attempts to prove that the rhetorical principles in muslim world should be compiled according to sources other than official rhetorical textbooks. One of these sources is Andarznama, which contains the main rhetotical principles of oral situations. In this article, we attempt to compile the speech-based rhetorical principles through comparing two treatises: Ptah-hutep maxims, as the first extant rhetorical treatise, and Qabusnama as the first Persian Andarznama which contains separate chapters on rhetoric and oratory. These principles are: 1- keeping silent 2- speaking in appropriate time 3- not overusing emotional words 4- speaking fluently and reflectively 5-always speaking the truth. Examining these principles shows not only the fundamental differences between text-based and speech-based rhetoric, but also proves the independence of Persian rhetoric from the greco-roman rhetorical tradition.
خلاصه ماشینی:
در مقالـه ي حاضـر، از طريـق مقايسـه ي کهـن تـرين رساله ي بلاغي موجود، يعني رساله ي آموزه هاي پتاح حوتپ ، و برخي فصول قابوس نامه به مثابه ي نخستين اندرزنامه ي فارسي که فصول مستقلي را در باب سخنوري در خـود جـاي داده است ، تلاش ميشود اصول بلاغت شفاهي و گفتار-محور تدوين گـردد.
اگر چه محمد تقي بهار، به دليل تنوع و گستردگي موضوعاتي کـه کيکـاووس بـن اسـکندر بدان ها پرداخته ، قابوس نامه را «مجموعه ي تمدن اسلامي پـيش از مغـول » مـيدانـد (٢٥٣٦، ج ٢، ١١٤)؛ با اين حال سخنوري و گفتار نيکو، جايگاه بسـيار ممتـاز و برجسـته اي در ايـن اندرزنامه دارد و اصولي که به زعم نويسنده بايد بر سخنوري ايده آل حاکم باشـد بـه اصـول مورد نظر پتاح حوتپ بسيار نزديک است .
از ديگر سو، مطالعاتي کـه در بـاب رسـاله ي آموزه هاي پتاح حوتپ انجام گرفته نشان ميدهد که ايـن رسـاله را نيـز بايـد در چـارچوب گسترده تر مفهوم فرهنگي «مات » (Maat) درک کرد؛ مفهومي که دربردارنده ي حقيقت ، نظـم ، تعادل و بسياري موارد ديگر است که هر يک جنبه هايي از فرهنگ مصر باسـتان را بازنمـايي ميکنند(٨٩-٨١ ,٢٠٠٤ ,Lipson).
(٤٢-٤١ ,١٩١٢) تنها تفاوت در اين است که جملات آغازين قابوس نامـه ، خطـاب بـه گيلانشـاه ، فرزنـد مولف ، بيان شده ؛ اما در آموزه هاي پتاح حوتپ ، روي سخن با خداونـد اسـت کـه خـود بـه مثابه ي بخشي از تحميديه ي رساله به شمار ميآيد.