چکیده:
علاءالدین حلّی (786م) و سید محمد حسین بهجت تبریزی (1285ش) هر دو از شاعران نامور زبان و ادب عربی و فارسی به شمار میآیند که همواره ارادت خاصّه خود را نسبت به اهل بیت (ع) ابراز داشتهاند. در پژوهش حاضر، نگارندگان با هدف تطبیق غدیریههای فارسی و عربی (موردپژوهی غدیریه دو شاعر) و با روش توصیفی- تحلیلی به جنبههای مشترک در موضوع غدیر و مسأله امامت و خلافت به حق ایشان و مدح امام علی (ع) و بیان دلاوریها و رشادتهای آن حضرت، و همچنین جایگاه ادبیات ملتزم نزد دو شاعر پرداختهاند. از نتایج مهم پژوهش حاضر میتوان به بررسی موشکافانه حادثه غدیر خم نزد هر دو شاعر و تأکید بر حقانیت امامت علی ابن ابی طالب، دفاع از مظلوم و دعوت به آگاهی مردم، بسامد تشبیه و استعاره در غدیریه، دلاوریهای علی (ع) در جنگ بدر و اُحُد و ذکر حوادث کربلا اشاره کرد که در شعر شهریار و علاء الدین حلّی نمایان است.
Aladdin Hali (786 AD) and Seyyed Mohammad Hossein Behjat Tabrizi (1285 AH) are both famous poets of Arabic and Persian language and literature who have always expressed their special devotion to the Ahl al-Bayt (AS). In the present study, the authors aim to apply Persian and Arabic Ghadiriyeh (a case study of Ghadiriyeh by two poets) and study the common aspects in the subject of Ghadir and the issue of Imamate and Caliphate to his right and praise of Imam Ali (AS) and expressing heroism and bravery by applying descriptive-analytical method. One of the important results of the present study is the scrutiny of the Ghadir Khum incident by both poets and the emphasis on the legitimacy of Imam Ali Ibn Abi Talib's leadership , defense of the oppressed and invitation to the people's awareness, frequency of similes and metaphors in Ghadiriyah, Ali's heroism in the Battle of Badr. And Uhud and mentioning the events of Karbala, which is evident in the poetries by Shahriyar and Aladdin Hali.
خلاصه ماشینی:
شـهريار در قصيده «مناظره مولا» حضرت علي(ع ) را مطيع اوامر قرآن کريم و خداي باري تعـالي ميداند و او در راه اسلام وظيفه هدايت گري و امامت خويش را به نحو احسن انجـام داده است : بـه قـرآن طاعـت مـن کـرد واجـب بـه هـر مـؤمن خـداي حـي ذوالمــن ظهور وحـي در سـبع المثـاني سـت وگرنـــه روز هســـت و نيســـت روزن هر آن نسبت که موسي را به هـارون همـان نسـبت محمـد راسـت بـا مـن چو بي مهر ولي شد، چيست ايمـان ؟ چراغــي کــش فــرو خشــکيد روغــن نيابـــد حاســـد مـــا بـــوي جنـــت مگــر اشــتر رود در چشــم ســوزن نــه مــن ســر لشــکر اســلام بــودم شـــرر در خـــرمن کفـــار بکفـــن ؟ نه شمشـير علـي آن شـعله کـز وي اجاق کفر و ديـن خـاموش و روشـن ؟ نـــه مـــن برداشـــتم از راه اســـلام صــناديدي همــه چــون ســد آهــن ؟ (شهريار،١٣٧٧: ٩٨) از کاربرديترين آرايه هاي شعري است چراکه در حقيقت تشبيه «يادآوري همانندي و مشابهتي است کـه از جهتـي يـا جهـاتي ميـان دو چيـز مختلـف وجـود دارد»(شـفيعي کدکني،١٣٨٠: ٥٣)، مخاطب را واميدارد تا همانندي و تشابه اجـزاي شـعري را بيابـد و حال آنکه با تأمل در سروده هاي شهريار به هدف دست مييابيم که تشبيهات اش بيش تر رنگ و بوي ديني و مذهبي دارد، شاعر از تشبيه ضمني در ابيات چهـارم و پـنجم کـاملا واضح است ؛ جايي که که مصراع نخست «چو بي مهر ولي شـد، چيسـت ايمـان ؟» آورده شده است و در مقابل آن مصراع دوم آن براي اقامه برهان مبني بر اثبات مضمون مصراع نخست را تأکيد ميکند: «چراغي کش فرو خشکيد روغن » و اين رابطـه تشـبيه در بيـت پنجم نيز مشهود است .