چکیده:
مسئلۀ شناخت صفات الهی و معناشناسی آنها، یکی از مباحث بسیار مهم و مورد اختلاف در بحث شناخت خداوند متعال است. میرزامهدی اصفهانی با تأکید بر آیات و روایات، در صدد بیان نوع خاصی از الهیات سلبی است که با سخن دیگر قائلان به الهیات سلبی مانند ابن میمون و قاضی سعید متفاوت است. از نظر او، خداوند دارای صفت است و این صفات به نحو مشترک لفظی وضع شدهاند. همچنین با توجه به عدم سنخیت میان خالق و مخلوق، عقل انسانها نمیتواند صفات الهی را بشناسد و توصیف خداوند به معلومات و مفهومات و تصورات بشری صحیح نیست؛ بلکه این خداوند است که صفات خود را به انسانها میشناساند و به همین سبب، قول به این نظریه منجر به تعطیل شناخت صفات خداوند نمیشود. با تبیین و تحلیل این نظریه مشخص میشود که این نظریه در حقیقت منجر به تعطیل عقل در فهم شناخت صفات الهی میشود.
The issue of knowing the divine attributes and their semantics is one of the most important and controversial issues in the discussion of knowing the Almighty God. Mirza Mahdi Esfahani, by emphasizing verses and hadiths (traditions) , seeks to express a special type of negative theology, which is different from other words of those who believe in negative theology, such as Ibn Maimon (Maimonides, Moses ben Maimon) and Qadi Sa’id. In his view, God has attributes, and these attributes are established equivocally (homonymous). The intellect of human beings cannot also know the divine attributes due to the inconsistency between the Creator and the creature, and the description of God to human notions, concepts and knowledge is not correct, but it is God who introduces his attributes to human beings and for this reason, this quotation of this theory does not lead to the cessation of the knowledge of God’s attributes. By explaining and analyzing this theory, it becomes clear that this theory actually leads to the cessation of the intellect in understanding the knowledge of divine attributes.
خلاصه ماشینی:
از نظر او، روایت امام علی که کمال اخلاص را نفی صفات دانسته است، اشاره به این مطلب دارد که همانا صفت و موصوف، معقول هستند و جهت ذاتی آنها مخلوق و مجعول بودن است و چیزی که نمیتواند ذات خودش را تعریف کند، چگونه میتواند معرف خداوند متعال بشود، در حالی که خداوند متعال هیچ شبیه و مثلی ندارد (همان: 1/448).
سؤال اساسی در اینجا این است که اگر مفاهیم ذهنی بر خداوند متعال قابل اطلاق نیست، پس الفاظ اسماء و صفاتی که برای خداوند متعال به کار میروند، به چه معنایی هستند و چگونه بر خداوند اطلاق میشوند؟ از نظر میرزامهدی اصفهانی، وجود خداوند متعال و وحدانیت و عظمت و جلال و جمال و دیگر صفات الهی به سبب تنبه و توجه به شهود در آیات و نشانههای غیر متناهی برای عقل ظاهر میشود.
با توجه به این سخنان مشخص است که از نظر میرزامهدی اصفهانی، این مفاهیم مشترک لفظی هستند؛ زیرا هیچ جامعی بین خالق و مخلوق وجود ندارد تا معنای الفاظ یکی بشود و به همین سبب هم در احادیثی که این کلمات ذکر شدهاند، قیودی آورده شده است تا اطلاق این الفاظ منجر به تشبیه نشود.
از نظر برخی شارحان سخنان میرزا، این اشکال بر میرزامهدی وارد نیست و این سخن که هیچ اشتراکی معنایی در الفاظ میان خالق و مخلوق نیست، به معنای تعطیل معرفت خداوند متعال نیست؛ زیرا همان طور که قبلاً به تفصیل بیان شد، این خداوند است که معرفت خود را به مخلوقات میدهد، نه اینکه مفاهیم و صورتهای ذهنی، عهدهدار معرفت خداوند باشند تا حذف آنها سبب تعطیل معرفت خداوند متعال شود (بیابانی اسکویی و شاهمنصوری، 1396: 446ـ447).