چکیده:
شمسالدین محمد بن اشرف سمرقندی، منطقدان ناشناخته سده هفتم هجری، نقش مؤثری در رشد و بالندگی منطق سینوی در جهان اسلام دارد. بررسی آرای منطقی او، از تأثیرش در افکار برخی منطقدانان به ویژه قطبالدین رازی حکایت دارد. او علاوه بر بسط و گسترش برخی از نوآوریهای ابن سینا، از آرای منطقی خاصی برخوردار است. تبعیت از نظام منطقنگاری ابن سینا، بساطت تصدیق یا نفی مرکبانگاری تصدیق، حل مسئله کل کلامی کاذب، تفکیک میان مصادیق مختلف ضرورت وصفیه و تقسیم آن بر سه قسم، افزودن شرط ذهنیه در عکس مستوی سالبۀ معدولةالموضوع معدومةالمحمول و یا موجبۀ معدولةالمحمول معدومةالموضوع، از جمله اندیشههای منطقی شمسالدین سمرقندی است. نوشتار حاضر ضمن ذکر و بررسی این آراء، در بحث از بساطت تصدیق، به ذکر و بررسی دیدگاه ابتکاری علامه طباطبایی در مورد تعداد اجزای قضیه میپردازد که از دیدگاه ایشان، نسبت حکمیه از اجزای اصلی قضیه به شمار نمیرود.
Shams al-Dīn Muḥammad ibn Ashraf al-Ḥusaynī al-Samarqandī, an unknown logician of the seventh century AH, has an effective role in the growth and development of Sinai (Avicennism) logic in the Islamic world. Examination of his logical views shows his influence on the thoughts of some logicians, especially Qutb al-Din al-Razi. In addition to mind. Saussure, however, following Kant, challenges the customary view and considers the origin of the production of them enclosing in mind. In the tradition of Islamic philosophy, Farabi is the first linguistic philosopher to pay attention to the contemporaneous structure of language, regardless of its historical aspect. Using the concept of word and reason, while reading the relations between them conventionally, he offers a subjectivist reading of the analysis of the nature of signs. The present article has two purposes 1st, Saussure and Farabi’s views on the nature of the sign will be examined. 2nd , Farabi’s view of the letter and reasonable and how they relate to Saussure’s signified will be analyzed.
خلاصه ماشینی:
تبعیت از نظام منطقنگاری ابن سینا، بساطت تصدیق یا نفی مرکبانگاری تصدیق، حل مسئله کل کلامی کاذب، تفکیک میان مصادیق مختلف ضرورت وصفیه و تقسیم آن بر سه قسم، افزودن شرط ذهنیه در عکس مستوی سالبۀ معدولةالموضوع معدومةالمحمول و یا موجبۀ معدولةالمحمول معدومةالموضوع، از جمله اندیشههای منطقی شمسالدین سمرقندی است.
شمسالدین محمد سمرقندی معمای دروغگو را برای مغالطه جمع مسائل، مثال آورده و چنین تقریر کرده است: اگر کسی بگوید: «کلّ کلامی فی هذه الساعة کاذب»، در حالی که در آن زمان سخنی دیگر بر زبان جاری نسازد، آن جمله خبری در واقع از دو حال خارج نیست، یا صادق است یا کاذب؛ و بنا بر هر دو فرض، اجتماع نقیضین پیش میآید که محال و باطل است.
برخی از منطقدانان قرن هفتم مانند خواجه نصیرالدین طوسی در اساس الاقتباس و سراجالدین ارموی در بیان الحق و لسان الصدق و مطالع الانوار فی المنطق و کاتبی قزوینی در الرسالة الشمسیة فی القواعد المنطقیه و المنصص فی شرح الملخص، همین بیان را آورده و تصدیق را مرکب پنداشتهاند (نصیرالدین طوسی، 1367: 3؛ ارموی، بیتا(الف): 1ـ2؛ همو، بیتا(ب): برگ 3؛ کاتبی، 1432: 5؛ همو، 1181: 2)، تا آنجا که اثیرالدین ابهری پا را فراتر نهاده و در کتاب دقائق الافکار به بداهت مرکب بودن تصدیق، حکم کرده است (ابهری، بیتا: 519).
شمسالدین سمرقندی همانند منطقدانان دیگر، نسبت حکمیه را از اجزای اصلی قضیه حملیه دانسته است؛ ولی این دیدگاه از نظر علامه طباطبایی، با عنایت به فعل نفسانی بودن حکم پذیرفتنی نیست.