چکیده:
تاکنون بسیاری از محققان به پیچیدگی ساختاری شعر سرزمین بیحاصل سروده تی. اس. الیوت اشاره کردهاند که این پیچیدگیها در روابط پرسوناژها نیز نمود یافته است. در این مقاله، گفتار و رفتار پنج زوج از میان مجموع پرسوناژهای این شعر، براساس تئوری "تحلیل رفتار متقابل" اریک برن، مورد بررسی قرار خواهد گرفت. به همین منظور، آسیب شناسی روانی زوجها در این شعر واکاوی خواهد شد تا ریشه مشکلات حل و فصل نشده آنها شناسایی شده و به این وسیله، درک روشنتری از روابط بین آنان حاصل شود. نتایج این تحقیق گویای آن است که از میان پنج زیرگروه مورد بررسی جهت آسیب شناسی ساختاری، در مجموع دو مورد آلودگی بالغ به کودک، دو مورد آلودگی بالغ به والد و یک مورد بالغ طردکننده مشاهده میشود. بنابراین، حضور موثر حالت من بالغ که میتواند باعث ایجاد تعادل بین دو حالت من والد و من کودک شود، در روابط درون فردی و بین فردی این زوجها کمرنگ است.
Until now, a large number of researchers have pointed to the structural complexity of The Waste Land by T.S. Eliot as it is shown in the relationship of the personages. In this paper, the sayings and the behaviors of five couples among many other personages of this poem are studied based on Eric Berne's theory of Transactional Analysis. For this purpose, the Structural Pathology of the couples is examined to identify the roots to their unsolved problems through which one can clearly understand the present condition of their relationships. The results of the present research indicates that two cases of Child Contamination, two persons with Parent Contamination, and one individual with Excluding Adult are observed in total out of five sub-categories of Structural Pathology. Therefore, the presence of the Adult Ego State, which is able to balance out the Parent and the Child Ego states is deficient in the intrapersonal and interpersonal relationships of these couples.
خلاصه ماشینی:
1. Cornell, Graff, Newton, & Thunnissen 2.
در آغــاز ايــن ارتبــاط ، جــوان دلــداده دســته گلــي از ســنبل بــه دختــر ســنبل تقــديم مـيکنـد: گذشـته سـالي، ز نخسـتين بـاري/ کـه سـنبل بـه دسـتم دادي/ و مـرا دختـر سـنبل دادنــد نــام / بــا اينحــال هنگــامي کــه بــر ميگشــتيم / ز بــاغ ســنبل ديروقــت / پــر بــود دست هايـت / و خـيس بـود موهايـت / و مـن بنـد آمـده زبـانم / و ميرفـت سـياهي چشـمانم (اليوت ، ١٣٥١، ٣٥-٣٩).
بنـابراين ايـن رخـداد، حالـت مـن بـالغ او را بـا ترس هـاي غيرمنطقـي کـودک آلـوده کــرده اســت و در نتيجــۀ آن ، او بــه ايــن بــاور رســيده اســت کــه هماننــد پــدر و مــادرش ، ايزولد را هم ديگر نميتواند ببينـد.
بـه بيـان تحليـل رفتـار متقابـل ، دليـل نبـود درک صـحيح از نيازهـاي ليـل ، آلـودگي شـديد بـالغ دوسـت ليـل و آلبـرت بـه پيــام هــاي تعصــب آميز والــد و باورهــاي قــديمي جامعــه اســت کــه او ايــن پنداشــت ها را حقيقــت محــض ميدانــد و در گفتــار خــود مرتــب آن هــا را در عتــاب رفتــار و مــنش ليــل بــه کــار ميبــرد.
امـا علـيرغم نارضـايتي ليـل ، بـه نظـر مي رسـد در پايـان ايـن بخـش از شـعر، ليـل در نهايــت تســليم باورهــاي تعصــب آميــز جامعــه ميشــود؛ زيــرا گفتــه هاي دوســتش و آلبــرت (بـه عنوان نماينـدگان سـنت هـاي جامعـه و جانشـين هاي والـد) در ذهـن او نفـوذ کـرده و در نتيجۀ آن ، حالت مـن بـالغ در شخصـيت ليـل بـا تـرس حاصـل از رهاشـدگي کـه از کـودک درون او ناشــي ميشــود، آلــوده شــده اســت .
S. Eliot's The Waste Land: A study.