چکیده:
داستان «تخت ابونصر» صادق هدایت دربارة حضور امریکاییها در ایران است که به دنبال کاوش در ایران و یافتن آثار تاریخی ایران هستند. این گروه کاوشگر در استان تاریخی فارس به کاوش دربارۀ ایران و فرهنگ، آداب و رسوم ایرانیان میپردازند. صادق هدایت از طریق لحن، کنایه و تعلیق به ما نشان میدهد که غربیان در پی غارت ایران هستند. هدف از این مقاله تفسیر شرقشناسانه از داستان «تخت ابونصر» صادق هدایت است. این مقاله، تقابل غرب و شرق را از دیدگاه شرقشناسی ادوارد سعید بررسی میکند. طبق نظر شرقشناسی غرب هماره به دنبال شناخت از دیگر فرهنگها است تا خود را برتر و دیگر فرهنگها مخصوصا فرهنگ شرق را ابتر نشان دهد. یافتههای این تحقیق نشان میدهد تفکر و تقابل دوگانه برتر و ابتر در داستان تخت ابونصر حاکم است و غرب هماره خود را برتر و شرق را ابتر در نظر میگیرد. هدایت در برابر حضور غربیان در ایران پایداری میکند و به تاراج رفتن و ضبط ثروتهای مادی و معنوی این سرزمین توسط غربیان را نشان داده است.
Sadegh Hedayat's story Takht Abu Nasr is about the presence of the Americans in Iran seeking to explore Iran and find the historical monuments of Iran. This excavation group in the historic province of Fars explores Iran and its culture, customs and traditions. Sadegh Hedayat, through tone, denuemont, and suspense, shows us that the Westerners are plundering Iran. The purpose of this article is Orientalist interpretation of the story of "Abkhaz Abounasr" by Sadiq Hedayat. This paper examines the confrontation between the West and the East baesd on Edward Said's Orientalism. According to Orientalism, the West seeks to recognize other cultures in order to show itself superior to other cultures, especially the culture of the East. The findings of this research show that dominant dualism is prevalent in Abu Nasr's story, and the West considers itself superior to the East. Hedayat resists the presence of Westerners in Iran and depicts the plundering and capture of the material and spiritual wealth of this land by Westerners.
خلاصه ماشینی:
يافته هاي اين تحقيق نشان ميدهد تفکر و تقابل دوگانه برتر و ابتر در داستان تخت ابونصر حاکم است و غرب هماره خود را برتر و شرق را ابتر در نظر ميگيرد.
چهارمحالي و شريفي ولداني (١٣٩٣) به اين موضوع پرداخته اند صادق هدايت در داستان «تخت ابونصر» آيين قديمي سگ ديد را منعکس کرده است و نمونۀ اين رسم در قسمت زنده کردن سيمويه که «اينگا»، سگ قهوه اي گروه هم حضور دارد، مشاهده ميشود.
اين نوع کاوشگري در مورد شرق در ابتداي داستان «تخت ابونصر» به وسيلۀ صادق هدايت به خوبي نشان داده شده و به تصوير کشيده شده است : سال دوم بود که گروه کاوش «متروپوليتين ميوزيوم شيکاگو» نزديک شيراز، بالاي تپه «تخت ابونصر» کاوش هاي علمي ميکرد؛ ولي به غير از قبرهاي تنگ و ترش که اغلب استخوان چندين نفر در آنها يافت ميشد، کوزه هاي قرمز، بلوني، سرپوشهاي برنزي، پيکان هاي سه پهلو، گوشواره ، انگشتر، گردنبندهاي مهره اي، النگو، خنجر، سکه اسکندر و هراکليوس و يک شمعدان بزرگ سه پايه چيز قابل توجهي پيدا نکرده بود.
براي مثال هدايت اين موضوع را در گفتگوي بين وارنر و فريمن به خوبي نشان داده است : شما گمان ميکنيد اين تيله هاي ماقبل تاريخي که از روي آن مثلا ميشود حدس زد، آدميزاد احمقي در چهار پنج هزار سال پيش که کنار اين کوه چشمه بوده ميزيسته و در اين کاسه آش ميخورده علمي است ، در صورتيکه هيچ رابطه مستقيمي با زندگي ما نداشته .