چکیده:
در تاریخ فلسفة اسلامی، شهرزوری نخستین و شاید مهمترین شارح حکمةالاشراق و مکتب سهروردی معرفی شده است. اما این ادعا زمانی میتواند درست باشد که در دورة زمانی میان سهروردی و شهرزوری حکیمی به فلسفة اشراق توجه خاص نکرده باشد؛ اگر بدانیم که شهرزوری خود از حکیمی دیگر بهره برده است، باید در این دیدگاه رایج تجدید نظر کنیم. این حکیم، زینالدین کشی، صاحب حدائق الحقایق است که پیش از شهرزوری چنین التفاتی به آموزههای فلسفة اشراق داشته است. تأثیرپذیری کشی از سهروردی، افزون بر ترتیب تدوین مواضع کتاب حدائق الحقایق، بطور ويژه در فصلي مستقل که به بحث نور و اقسام آن اختصاص یافته، خود را بخوبی نشان میدهد؛ این فصل درواقع چکیدهیی از همة مباحث کتاب حکمةالاشراق است. مقالۀ حاضر با بررسی سیر مباحث کتاب و مقایسه و تحلیل فقراتی از حدائق الحقایق نشان میدهد که پیش از شهرزوری، زینالدین کشی به اندیشۀ سهروردی توجه نشان داده و میتوان او را در این رویکرد مقدم بر شهرزوری و نخستین اندیشمند اشراقی بعد از سهروردی دانست.
In the history of Islamic Philosophy, Shahrzurī has been introduced as the first and perhaps most important commentator of Ḥikmat al-ishrāq and Suhrawardī’s school of philosophy. This could be correct provided that no philosopher had ever paid any particular attention to Illuminationist philosophy in the time interval between Suhrawardī and Shahrzurī. If we learn that Shahrzurī himself was influenced by another philosopher, we need to revise the common view in this regard. This philosopher was Zayn al-dīn Kāshī, the author of Ḥadā’iq al-ḥaqāyiq, who studied the teachings of Illuminationist philosophy prior to Shahrzurī. Suhrawardī’s influence over Kāshī, in addition to the order of the chapters in Ḥadā’iq al-ḥaqāyiq, is clearly visible particularly in an independent chapter on the types of light (nūr). This chapter is in fact a summary of all the discussions in Ḥikmat al-ishrāq. Through a study of the order of the discussed problems in Ḥadā’iq al-ḥaqāyiq and a comparative analysis of some of the chapters of the book, the present paper reveals that Zayn al-Dīn Kāshī paid attention to Suhrawardī’s philosophy before Shahrzurī. Therefore, he must have adopted this approach prior to Shahrzurī and must have been the first Illuminationist thinker after Suhrawardī.
خلاصه ماشینی:
تأثیرپذیری کشی از سهروردی، افزون بر ترتیب تدوین مواضع کتاب حدائق الحقایق، بطور ويژه در فصلي مستقل که به بحث نور و اقسام آن اختصاص یافته، خود را بخوبی نشان میدهد؛ این فصل درواقع چکیدهیی از همة مباحث کتاب حکمةالاشراق است.
او از کتب فلسفی مختلفی مانند رسائل اخوان الصفا، آثار ابنسینا، ابوالبرکات بغدادی، غزالی، فخر رازی و دیگران بهره برده است، اما بنظر میرسد مباحث و ترتیب این بخش، بیشتر تحت تأثیر کتاب حکمة الإشراق سهروردی است.
(كشی، بيتا: الجزءالثانی، الباب الرابع؛ مقايسه شود با سهروردی، 1373: 224ـ 223) ب) تأثیر خاص نمونة واضح تأثر کشی و گرایش او به مکتب فلسفی سهروردی در باب پایانی امور عامه (باب دهم) آشکار میشود که در قالب متنی نسبتاً مفصل، گزارشی موجز اما گویا ـ با عنوان «فی الأنوار و هی علی أقسام حسی و عقلی ومرکّب منهما» ـ از فلسفة سهروردی در بحث کثرات نوری و مناسبات این کثرات با یکدیگر، چگونگی صدور کثرات و نزول آنها، پیدایش عوالم متعدد و طبقات نوری در هریک از این عوالم، تنوع و تکثر درون ساختاری هر یک از این عوالم و طبقات نوری، ارائه داده است؛ گزارشی از مقالات نخست تا چهارم از قسم دوم کتاب حکمة الإشراق سهروردی که تمام ویژگیهای فلسفة اشراق (از اصطلاحات گرفته تا نوع استدلال) را میتوان در آن دید.
در واقع، کشی در تدوین این باب از کتاب، طرح کلی و خطوط اصلی نظر خود دربارة نور و ظلمت، نورالانوار، عالم انوار و مراتب آن را از کتاب حکمة الاشراق سهروردی وام گرفته است.