خلاصه ماشینی:
*** اگر آنچه همسنخهای آقای بورژه در «گلهای شر» میجستند، قبل از همه چیز انعکاس "Spleens"(6) شان و تأیید اندوهشان بود، (که، عکسالعمل بر ضد آن را از ناحیة آقای فاگه خواهیم ستود) گمان نمیکنم که نسل امروز چنین چیزی را از بودلر بخواهد، زیرا این نسل دیگر خیالباف نیست، بلکه اهل عمل است، تحت تأثیر ماجرای «دریفوس» آبدیده شده، با سرمشق گرفتن از «بارس» فولادین گشته است و از هر چیز فاسد و بیمارانه نفرت دارد.
، چنین نتیجه بگیرد: این است تازگیهایی که بودلر در جهان منتشر ساخته است!» با این ترتیب دیگر تعجب نمیکنم از اینکه تازگی عمیق بودلر از نظر آقای «فاگه» پنهان مانده باشد(11) به نحوی که طرز بیان، او را گمراه کند و تقریباً در همة موارد، در نظر او غلط جلوه کند: «این را قبول کنیم (ابتذال را): زیرا شاعران بسیار بزرگی هستند که هیچ کار دیگری نکردهاند جز اینکه اصطلاحات عامیانه را همچون پرچمی برافرازند.
کاش این کلمه، در اینجا فقط به آن نوازش سیال و یا ضربة همآهنگ صداها اطلاق نمیشد که بر اثر آنها شعر میتواند حتی برای موسیقیشناس خارجی که معنی آن را نمیفهمد مطبوع باشد، بلکه در عین حال بر آن انتخاب عبارت اطلاق میشد که دیگر زاییدة منطق نیست، بلکه از منطقگریزان است و بهوسیلة آن شاعر موسیقیدان میتواند با همان دقتی که در مورد یک توصیف عمل میکند هیجان تحلیلناپذیری را ثبت کند: Mais la vert paradis des amours enfantines Les Courses, les chansons, les baisers, les bouquets, Les violons vibrants derriere les collines.