چکیده:
گرشاسپ از بزرگترین پهلوانان ایران است که پیشینۀ روایات او به دورۀ اقوام هندو ایرانی میرسد. به سرگذشت این قهرمان در اوستا و متون فارسی میانه بارها اشاره شده است و بازتاب برخی از پهلوانیهای اساطیری او را میتوان در منظومههای گرشاسپنامه و سامنامه مشاهده کرد. با وجود آوازه و اهمّیت گرشاسپ در ادب پهلوانی ایران، این قهرمان در شاهنامه حضور درخشان و نقش بهسزایی ندارد. توجّه به همین نکته سبب شد که برخی کاتبان بهتدریج روایتهایی را دربارۀ پهلوانیهای گرشاسپ به نظم درآورند و در دستنویسهای شاهنامه جای دهند. برای مثال در دستنویسی از شاهنامه بهتاریخ 841ق که در کتابخانۀ بریتانیاست و در تصحیح خالقیمطلق، با نشان اختصاری (ل3) از آن یاد میشود کاتب هرجا که توانسته ابیاتی را دربارۀ گرشاسپ به متن افزوده است تا بدین روش، حضور او را در شاهنامه برجستهتر کند.
در این مقاله به بررسی و تحلیل قطعات الحاقی این دستنویس و نیز شمار دیگری از دستنویسهای شاهنامه میپردازیم و به منابع احتمالی روایات آنها اشاره میکنیم.
Garshasp is one of the greatest antient heroes of Iran whose accounts go back to the period of Indo-Iranian peoples. Numerous references have been made to this great figure’s life in the Avesta as well as Farsi texts and the echo of some of his mythological heroism can be found in the poems Garshaspnameh and Samnameh. Notwithstanding Garshasp’s reputation and importance in Iran’s epic literature, this hero has no marked presence and worthy role in the Shahnameh. Attention to this point caused some copyists to gradually versify the accounts about Garshasp’s heroic feats and insert them in the manuscripts of the Shahnameh .For example, in a manuscript of the Shahnameh at the British Library, dated 841/ 1439 and referred thereto in Khaleqi Motlaq’s edition with the abbreviation sign ل3, wherever he could, the scribe has added to the text verses about Garshasp, thus highlighting his presence in the Shahnameh. In this article, the interpolated verses in the above-mentioned manuscript as well as some other MSS of the Shahnameh and the likely sources of the stories presented in those verses, have been examined.
خلاصه ماشینی:
در دستنویس ل3 آمده که ارنواز، برای دلجویی و آرام کردن همسر، به او میگوید: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (فردوسی، بیتا الف: گ 23پ) ضبط این بیت در شاهنامۀ تصحیح خالقیمطلق چنین است: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (همو، 1386: 1/58) بهطوری که دیده میشود، کاتب ل3 در مصراع دوم بیت شاهنامه دست برده و آن را چنان تنها در داستان رفتن رستم به کوه سپند است که به مرگ نریمان اشاره میشود (نک.
کنون پهلوان جهان بایدم که پشتی مرا او کند شایدم هزار آفرین باد بر پهلوان همان بر نریمان فرخنده جان چنین چونکه نامه به پایان رسید یکی مُهر کردش چنان چون سزید فرستاد نامه هم اندر زمان نشست از بر بارۀ تازیان (فردوسی، بیتا الف: گ 21ر) این نخستین روایت الحاقی نامه نوشتن فریدون به گرشاسپ است که در دستنویس مورد بحث آمده است.
مطلب دیگر این که در ادب پهلوانی ایران، بسامد دلاوریهای نریمان نسبت به گرشاسپ و سام کمتر است و در شاهنامه نیز با وجود ذکر نام نریمان/ نیرم، از پهلوانیهای این قهرمان خبری نیست، و این سبب شده که بعدها نقّالان و داستانگزاران، روایات متعدّدی برای نریمان بسازند و حتّی منظومهای مستقل به نام نریماننامه 1 نیز برای او ترتیب این منظومه حدود چهار هزار بیت دارد و با بیت زیر آغاز میشود:فریدون چو ضحّاک را کرد پستروان از بر تخت جم برنشست(Abdul Muqtadir, 1932: 79) دهند.
بنابراین، بر پایۀ تاریخ دستنویس ل3 میتوان گفت که دستکم از قرن نهم به بعد، کوششهایی برای بزرگ جلوه دادن چهرۀ نریمان در ادب پهلوانی ایران صورت پذیرفت که یکی از این کوششها، منظوم ساختن برخی روایات شفاهی دربارۀ او و جای دادن آن در دستنویسهای شاهنامه بود.