چکیده:
این نوشتار با روش توصیفی ـ تحلیلی به مسئلة پلورالیسم در عرفان اسلامی، و با روش تطبیقی به بررسی مقایسهای پلورالیسم معنوی در سخنان کریشنامورتی با عرفان اسلامی پرداخته است. کریشنامورتی از پلورالیسم معنوی و رسیدن به حقیقت غایی و متعالی سخن گفته است. او در تصویر پلورالیسم و نیز در تصویر حقیقت غایی، گرفتار تناقضگویی شده است: از سویی، پلورالیسم یعنی کثرت تجارب باطنی را میپذیرد و از دیگر سو، هرگونه اعتقاد دینی و غیردینی جز آیین مدیتشن را ناصواب و مانع رسیدن به حقیقت متعالی و غایی دانسته است. بر این اساس ایشان بهصورت آشکار، در دام تناقضگویی گرفتار شده است. او از رسیدن به حقیقت غایی، نامتعین و غیرمقید سخن گفته است؛ ولی در پارهای از عبارات، آن را در حد یک امر ذهنی و شبه موهوم تنزل داده است؛ یعنی هرگونه امر قدسی متعالی بهعنوان امر آبجکتیو را انکار کرده و هدف غایی را احساس لذت و شادمانی دانسته است. اما عرفان اسلامی در عین کثرت تجارب معنوی، به تجربة معنوی تام اذعان دارد. عرفان اسلامی حقیقت غایی را بهصورت امر عینی و نامحدود و فراتر از معرفت ذهنی پذیرفته و دستورهای انبیای الهی و ادیان آسمانی را ضامن رسیدن به اولین تعین آن دانسته است. آموزههای دینی و سخنان بسیاری از عرفا، با شمولگرایی تجربههای معنوی سازگار هستند، نه با حصرگرایی و پلورالیسم. از نظر عرفان اسلامی برخی انبیا تنزیهی و برخی تشبیهی و خاتم انبیا دارای هر دو ذوق بودهاند. با توجه به آنچه گفته شد، عرفان اسلامی با عرفان کریشنامورتی، هم در تصویر حقیقت غایی و هم در روش دستیابی به آن اختلاف دارد.
تدرس هذه المقالة مشکلة التعددیة (بولاریسم) فی العرفان الإسلامی باستخدام طریقة وصفیة تحلیلیة ودراسة مقارنة للتعددیة الروحیة فی خطاب کریشنامورتی مع العرفان الإسلامی. تحدث کریشنامورتی عن التعددیة المعنویة والوصول الی الحقیقة المطلقة والمتسامیة.
إنه عالق فی تناقض فی تصویر التعددیة و الحقیقة المطلقة؛ من ناحیة ، یقبل التعددیة باعتبارها تعددیة من تجارب الباطنیة ، ومن ناحیة أخری یعتبر أی معتقدات دینیة أو لا دینیة -غیر طقوس التأمل- خاطئة وتعیق الوصول إلی الحقیقة المتسامیة والمطلقة. وعلی هذا الأساس ، هو واقع بوضوح فی فخ التناقض. لقد تحدث عن الوصول إلی الحقیقة المطلقة غیر مقیدة ولا محدودة ، ولکنه فی بعض تعبیراته قد حولها إلی معنی ذهنی وشبه وهمی ، یعنی أنه أنکر وجود أی أمر مقدس متسام کهدف، وعرف الشعور بالسعادة هو الهدف النهائی. لکن العرفان الإسلامی یعترف بالتجربة الروحیة الکاملة علی الرغم من کثرة التجارب الروحیة.
یقبل العرفان الإسلامی الحقیقة المطلقة باعتبارها موضوعیة وغیر محدودة ویتجاوز المعرفة الذاتیة، وقد عرف إرشادات الأنبیاء والأدیان السماویة ضامنة للوصول إلی أول حدودها. تتوافق التعالیم الدینیة وأقوال العدید من العرفاء مع شمولیة التجارب الروحیة ، ولیس مع الحصر والتعددیة.
حسب رأی العرفان الإسلامی ، یتمتع بعض الأنبیاء بالتنزیهیة وبعضهم بالتنظیریة وخاتم الأنبیاء (ص) کان یتمتع بکلتا الذائقتین . وفقا لما قیل ، یختلف العرفان الإسلامی عن عرفان کریشنامورتی سواء فی تصویر الحقیقة المطلقة أو فی منهج الوصول إلیها
This paper aims to survey spiritual pluralism in Islamic mysticism with a descriptive-analytic method having a comparative study of spiritual pluralism in Krishnamurti's discourse with Islamic mysticism. Krishnamurti has spoken of spiritual pluralism and the attainment of ultimate and transcendent truth. In the imagination of pluralism as well as the ultimate truth he's been caught in a paradox. He accepts pluralism as a plurality of esoteric experiences on the one hand, and at the same time he considers that the meditation is the only appropriate way for receiving to the transcendent and ultimate truth. He has spoken of reaching to the ultimate truth, but in some respects has reduced it to a subjective and imaginary matter. He denies any transcendent sacred thing as objective and considers the ultimate goal as a feeling of joy and happiness. In contrast, Islamic mysticism acknowledges all spiritual experience, but only one complete spiritual experience. Islamic mysticism has accepted the ultimate truth as an objective and has considered the orders of divine prophets to be the best way for receiving to it. Religious teachings are consistent with the inclusiveness of spiritual experiences, not with monopoly and pluralism. According to this paper, Islamic mysticism differs from Krishnamurti's mysticism, both in the image of the ultimate truth and in the way it is attained.