چکیده:
نخستین مفسر قرآن، طبق صریح قرآن، پیامبر است. پس از پیامبر با حضور بزرگان صحابه، به عنوان نخستین مراجع تفسیری آن روزگار، در شهرهای بزرگ آن عصر، همچون مکه، مدینه، کوفه و بصره، جغرافیای تفسیر و مباحث آن توسعه یافت و عالمان رشدیافته در این مراکز، گامهایی استوار در توسعه تفسیر برداشتند. با این حال توسعه جغرافیای تفسیر همیشه به سود این دانش نبوده و در مواردی، بنا به دلایل متعدد، آسیبهایی بر پیکره تفسیر وارد ساخته است. این مقاله مکتب تفسیری بصره را از این منظر مورد مطالعه قرار میدهد و میکوشد تا از رهگذر ارائه تصویری دقیق از حوزه تفسیری بصره، مهمترین آسیبها و انحرافهای تفسیر بصره را بررسی کند. یافتهها حاکی از آن است که تفسیر بصره از جریانهای تفسیرگریزی، جریان اعتزال، جریان اهل حدیث و جریان اهل رای به شدت متأثر بوده و به همین خاطر آسیبهایی چند از این رهگذر متوجه تفسیر بصره شدهاست.
The first interpreter of the Qur'an, according to the Qur'an explicitly, is the Prophet. After the Prophet, with the presence of the elders of the Companions, as the first interpretive references of that time, developed in the major cities of that era, such as Mecca, Medina, Kufa, and Basra, the geography of its interpretation and its subjects, and the learned scholars in each of these centers stepped up. They were firmly committed to the development of commentary. However, the development of the geography of interpretation has not always benefited from this knowledge, and in some cases, for several reasons, has caused some damage to the interpretation. This essay examines Basra's interpretive school in this regard and seeks out the most significant damage and deviations of Basra's interpretation by presenting a detailed picture of Basra's interpretative field. The findings indicate that Basra's interpretation of the interpretive, the Muʿtazila, the flow of Ahl al-Hadith, and Ahl al-Ra'y has been heavily influenced by the currents of the Qur'an, and therefore several of these injuries have affected the interpretation of Basra.
خلاصه ماشینی:
هر چند در بطن برخـي مقالات که درباره بصره در دائره المعارف ها و ساير منابع گرد آمده ، مباحثي کوتاه در اين حوزه ارائه شده است ، با اين حال پژوهشي که به طور ويژه به تفسير بصـره و جايگـاه آن و همچ ين آسيب ها و انحراف هاي آن پرداخته باشد، سامان نيافته و از اين نظر موضوع مقاله حاضر به نظر بديع مي آيد.
ک ؛ پاکتچي ، ١٣٨٣، ١٢: ٢٠٧) و درست به همين علت ، از جريـان تفسيرگريزي عميقاً متأثر شده بود؛ به گونه اي که حتي تابعيان بصري نيز آشکارا از تفسـير خودداري مي کردند و تنها استثناي ايشان ، ابوالعاليه رياحي (متوفاي حدود ٩٣) بـود کـه از صحابه عراق و حجاز، چون ابن مسـعود، ابـي بـن کعـب ، ابن عبـاس و احتمـالاً علـي (عليـه السلام ) بهره گرفته بود (ر.
با اين حال ، طبقه دوم تابعيان بصره ، نظير حسـن بصـري ، قتـاده و جـابر بـن يزيـد، کـه اغلب تحت تأثير آموزه هاي ابن عباس بودند، با وجود اصرار تابعياني چـون ابـن سـيرين بـر پرهيز از تفسير، توانستند رمقـي هرچنـد انـدک بـه تفسـير بـي جـان بصـره بدهنـد.
اين امر باعث ترويج جعل حديث در تمامي حوزه هاي علوم اسلامي از جمله حوزه تفسير شد و مکتب تفسيري بصره را به شدت تحت تأثير خود قـرار داد.