چکیده:
وجود، سیمای خود را در دو کلیت نشان داده: 1) جهان؛ 2) انسان. «کعبه» نماد جهان و «پیامبر» اسوهی انسان است. وجود علاوه بر جهان اما در افق زبان نیز برای انسان تجلّی کرده است که حد اعلای آن «قرآن» است. قرآن از قسمی منطق رخدادگونهی فهم وجود سخن به میان میآورد که به عنوان فیض از سوی خود وجود به واجدان شرایط عطا میشود. عرفان در عمل و نظر، تمهیدات و شرایط امکان رخداد فهم وجود را به تحقیق درمیآورد و وارد عرصهی دانایی مینماید. این رخداد که در درخشش اسماء و صفات الاهی مقام دارد، نه تنها نوعی دانایی شهودی بلکه نحوهای خاصی از زندگی را پیش میکشد که فهم توحید وجود بماهو تنها در افق آن آشکار میگردد. از بطن حیات طیبه نحوهای مظهریت وجود سربرمیآورد که ظرفیت نطق وجود را دارد. پیامبر صلّی الله علیه و آله ظهور تامّ وجود است که قرآن در افق جان او به سخن درآمده و همان نور الاهی است که در بطن تاریکی زمین میدرخشد و سالک را هدایت میبخشد. چون، نور از طریق گشودن فضایی برای دیدن در واقع نفس دیدن را امکانپذیر میسازد. پس، قرآن سرچشمهی عرفان وجود است.
خلاصه ماشینی:
بنابراین، با توجه به این دو مطلب، پرسشهایی از این دست قابل طرح است: آیا قرآن از معرفت و عرفانِ وجود سخن میگوید؟ و اگر آری، آیا بین آیاتی که بر عرفان وجود دلالت میکنند، یک رابطهی منطقی و نظاممند برقرار است؟ اگر این آیات رابطهی منطقی با هم دارند و یک نظام معرفتی خاص را برمیسازند، آیا در مجموع میتوان از وجود یک منطق مشخص برای فهم وجود در قرآن سخن گفت؟ پس، پرسش اصلی و جامع این است: «منطق فهم وجود در قرآن چیست؟» در عرفان، «وجود» منحصر در وجود حق تعالی است، و ماسواالله همگی تجلّیات وجود و مظاهر اسماء او به شمار میآیند.
1. اصول نظری در این بخش، به طور خلاصه، مسائلی مورد ملاحظه قرار میگیرد که چارچوب تئوریک مقاله را برمیسازند، که منطقاً عبارت اند از: 1) وجود و نظام ظهور آن (اسماء و ظهورات و عطایا)؛ 2) ظهور در مرتبهی انسانی: حقیقت محمّدی؛ 3) ظهور در مرتبهی زبانی: قرآن.
یعنی این حضور و سعهی وجودی از یک سو به انسان کامل امکان میبخشد که کل کاروانِ جهان و موجودات هستی را به سوی نور حق تعالی هدایت کند، و از سوی دیگر، به موجودات امکان میدهد به وسیلهی حضورِ حقیقت محمدی به خود وجود تقرّب یابند.
(ابنعربی، بیتا: 106) بنابراین، همانطور که اصل نزولِ قرآن از جانب خدا است، نزولِ فهم و عرفان آن نیز از جانب خدا است؛ چنانکه حضرت علی(ع) در این باره میفرمایند: «ما هو إلا فهم یؤتیه من شاء من عباده فی هذا القرآن»، فهمِ سخن وجود تنها آن فهمی است که از سوی خود وجود نازل و عطا شده باشد.