چکیده:
مکتب خراسان با نگرشی متمایل به فلسفه گریزی و اعتقاد به جدایی حوزه های وحی، عقل و عرفان از یکدیگر و همچنین اهتمام بر ظواهر متون دینی، نگاهی متفاوت به نفس و بقای آن دارد. بنظر حامیان این مکتب، نفس جسمی لطیف است که تنها بواسطه عوارض با بدن متفاوت است و کمالاتی مانند علم و عقل که حقایقی نوری، مجرد، واحد و خارج از نفس هستند را تنها به افاضه حق تعالی دریافت میکند. انسان نه تنها در مبدا خلقت بلکه تا انتهای آنچه بدان واصل میگردد، همواره جسمانی بوده و خواهد بود. در مکتب خراسان، نفس شناسی مقدمه یی ضروری برای اثبات بقای نفس است، بگونه یی که جاودانگی فرع بر شناخت حقیقت نفس شمرده میشود. نفس که در زندگی دنیا، در کنار بدن زیست میکند، در برزخ، بدون نیاز به بدن و بطور مستقل و با هییتی شبیه بدن، باقی مانده و به حیات خویش ادامه میدهد، اما در عالم آخرت به بدن دنیوی برگردانده شده و در کنار آن متنعم یا معذب میگردد. این دیدگاه با اشکالاتی روبروست؛ از جمله ۱) لازمه جسم انگاری نفس اینست که معاد روحانی و معاد جسمانی، دو اسم برای یک مسمی باشند، ۲) دیدگاه این مکتب، در برخی موارد، انسجام و سازگاری درونی نداشته و در آن پراکندگی آراء دیده میشود و ۳) برخی مفاهیم و مسایل مربوطه بدرستی تبیین نشده اند. در پژوهش حاضر، با روش تحلیلی کتابخانه یی، دیدگاه سه تن از شخصیتهای برجسته این مکتب درباره حقیقت نفس و بقای آن، تبیین و ارزیابی شده است.
The School of Khorasan follows an anti-philosophy approach and believes in the separation of the fields of revelation, intellect, and gnosis from each other. It also attends to the surface meaning of religious texts and has a different view of the soul and its subsistence. The advocates of this School believe that the soul is a delicate body which is different from the soul only in terms of its accidents. They also maintain that it receives certain perfections such as knowledge and intellect, which are luminar (nūrī), immaterial, single, and external realities, merely through Almighty’s blessing. Man will always remain a corporeal being not only at the moment of creation but also to the end of what they unite with. In the School of Khorasan, self-knowledge is a necessary introduction to demonstrating the subsistence of the soul so that immortality is considered to be secondary to the knowledge of the truth. The soul, which lives with the body in worldly life, continues its life in the intermediate world needless of the body and independently in a body-like form. However, it is returned to the worldly body in the Hereafter and is rewarded or punished alongside it. This view suffers from some problems as follows: 1) equating the soul with body requires spiritual and corporeal resurrections to refer to the same process; 2) the approach of this school lacks internal consistency at times, and some diversity and conflict of ideas can be observed there, and 3) some of the concepts and related problems have not been explained correctly. Following an analytic library method, the present study explains and evaluates the views of three prominent figures of this school regarding the truth of the soul and its subsistence.
خلاصه ماشینی:
آنها دیدگاه خود دربارة حقیقت نفس انسانی را با آنچه در لسان شریعت آمده مطابق پنداشته و بر اين باورند كه معارف قرآن در شناخت حقیقت انسان و روحش و آنچه دربارة کشف عالم ارواح و حقیقت آن است، مخالف آراء حکمای الهی و عرفا در این موضوع است (اصفهانی، بیتا ج: 520؛ همو، 1387: 7) تا جاييكه پایهگذار این مکتب، نظر فلاسفه دربارة تجرد نفس را توهم و دور از آموزههای قرآن و روایات میداند (همو، بیتا ب: 214).
پیروان این مکتب گرچه نفس را مادی میدانند اما ميان نظر خود و مادیگرایان تمایز قائلند؛ در اندیشة مادیگرایانه حقیقت انسان تنها اجزاء محسوس اوست (تهرانی، بیتا: 26) و مادیگرایان به وجود روح که جداگانه از بدن دارای حیات و بقا قبل از تشکیل یا بعد از فنای بدن باشد، عقیده ندارند.
بعقیدة آنها تجرد روح و افاضة آن از عقل مبتنی بر فلسفة قدیم است که خلاف اساس قرآن و سنت است (همان: 3/ 40) و مهمترین انگیزة فلاسفه در اعتقاد به تجرد نفس، متحد دانستن کمالات نفس با نفس و رابطة حال و محل ميان نفس و کمالات آن است؛ درحالیکه در این مکتب بر مغایرت بین نفس و علم و عقل تأکید شده است، پس لازمۀ تجرد نفس یعنی اتحاد نفس با کمالاتی چون علم و عقل نیز پذیرفته نیست.
2. بقای روح در نظر پیروان مکتب خراسان، حقیقت انسان متناسب با ویژگیهایی که قرآن و روایات برای جهان پس از مرگ برشمردهاند، شکل گرفته و ارائة تصویر مادی از نفس به آن دليل است که اذعان و درک حقیقت معاد جسمانی امکانپذیر باشد (اصفهانی، بیتا ب: 160)؛ بگونهیی که برخی از اندیشمندان این مکتب، مباحث معرفت نفس را در مقدمه بحث معاد آوردهاند.